کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفرۀ دهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حفره کردن
لغتنامه دهخدا
حفره کردن . [ ح ُ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حفره زدن : مکر آن باشد که زندان حفره کردآنکه حفره بست آن مکری است سرد. مولوی .این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وارهان .مولوی .
-
حفرة ایوب
لغتنامه دهخدا
حفرة ایوب . [ ح ُ رَ ت ُ اَی ْ یو ] (اِخ ) موضعی است به قیروان و از آنجاست یحیی بن سلیمان حفری مقری . او از فضیل بن عیاض و ابی معمر عبادبن عبدالصمد و از او پسر وی روایت کند. (معجم البلدان ).
-
شَفَا حُفْرَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
لبه حفره ، البته لبهاي که هر کس قدم بر آن بگذارد ، مشرف بر سقوط در آن شود
-
حفره دار
دیکشنری فارسی به عربی
حويصلي
-
حفره زیرزمینی
دیکشنری فارسی به عربی
کهف
-
vuggy porosity
تخلخل حفرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] وجود حفره در سنگ رسوبی در نتیجۀ انحلال
-
vesicular structure
ساختار حفرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختار رایج در بسیاری از سنگهای آتشفشانی که در نتیجۀ بیرون آمدن ماگما یا نزدیک شدن آن به سطح زمین ایجاد میشود و حفرههای ریز در سنگ پدید میآید
-
critical pitting potential
پتانسیل بحرانی حفرهزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] کمترین مقدار پتانسیل یا ولتاژ اکسیدکننده که در آن حفرهها جوانه میزنند و رشد میکنند
-
pitting potential
پتانسیل حفرهزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] حداقل پتانسیلی که در آن خوردگی حفرهای بر روی سطح فلز روی میدهد
-
foxhole
سنگر حفرهروباه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] گودال حفرشدهای که حکم سنگر یکنفره را دارد
-
pocket rot, peck
پوسیدگی حفرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] هرنوع پوسیدگی موضعی چوب در سطوح کوچک که معمولاً به شکل حفرههایی گرد یا عدسمانند است
-
greater supraclavicular fossa, fossa supraclavicularis major
حفرۀ بالاترقوهای بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] فرورفتگی مشخص و عمیقی در پایین مثلث بالاترقوهای در افراد زنده متـ . حفرۀ بالاچنبری بزرگ
-
lesser supraclavicular fossa, fossa supraclavicularis minor
حفرۀ بالاترقوهای کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] فضای مثلثی بین دو سر جناغی و ترقوهای ماهیچۀ جناغیـ ترقوهایـ پستانکی متـ . حفرۀ بالاچنبری کوچک
-
حفرۀ بالاچنبری بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← حفرۀ بالاترقوهای بزرگ
-
حفرۀ بالاچنبری کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← حفرۀ بالاترقوهای کوچک