کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفرۀ دهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
vesicle 2
حفره 5
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کاواکی با شکلهای متنوع در گدازهها که براثر به دام افتادن حباب گاز در حین سرد شدن گدازه به وجود میآید
-
cubital fossa
حفرۀ آرنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] فرورفتگی مثلثشکل در نمای پیشین ساعد
-
ozone hole
حفرۀ اُزون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] قسمتی از لایۀ اُزون که نازک شود و پرتوِ ماوراءبنفش نور خورشید از آن عبور کند
-
dry socket, alveolitis sicca dolorosa
حفرهخشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] حالتی که گاهی پس از کشیدن دندان پیش میآید و در آن به علت تشکیل نشدن لختۀ خون، آرَک دندان ظاهری خشک پیدا میکند و بهشدت دردناک میشود متـ . آرَکآماس alveolar osteitis
-
vesicular
حفرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی بافت سنگی با حفرههای فراوان
-
cavitation 2
حفرهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] حفرهای که در نتیجۀ یک آسیب به وجود آمده باشد
-
epigastric fossa
حفرۀ زبَرشکم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناحیۀ زبَرشکم
-
axillary fossa
حفرۀ زیربغل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بخشی از ناحیۀ زیربغل در محل اتصال بازو به کتف
-
abdominal cavity
حفرۀ شکم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] فضای داخل شکم که دربرگیرندۀ اندامهای شکمی است و از بالا به دیافراگم و از پایین به حفرۀ لگنی منتهی میشود
-
حفرۀ صُماخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← حفرۀ گوش میانی
-
caveola, caveola intracellularis, plasmalemmal vesicle
حفرۀ غشایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] گوده یا فرورفتگی کوچک در غشای یاخته که در نتیجۀ بیگانهخواری تشکیل میشود و سپس بسته میشود
-
tide hole
حفرۀ کِشَندسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] حفرهای که برای مشاهدۀ ارتفاع کِشَند در یخ ایجاد میکنند
-
pulp cavity, cavitas dentis, cavity of tooth, cavum dentis
حفرۀ مغزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بخش توخالی مرکز دندان در قسمت تاج و ریشه که مغز دندان را در بر دارد و سراسر آن از داخل با آستری از یاختههای عاجساز پوشیده شده است
-
cavity wall 2
دیوارۀ حفره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] هریک از دیوارههایی که حفرۀ دندان تراشخورده را در بر میگیرد و براساس سطحی از دندان که در مقابل آن قرار گرفته است نامگذاری میشود
-
حفره زدن
لغتنامه دهخدا
حفره زدن . [ ح ُ رَ / رِ زَ دَ] (مص مرکب ) گودال کندن . راه بازنمودن : موش تا انبار ما حفره زده است وز فنش انبار ما ویران شده است .مولوی .