کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفرهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
vesicular
حفرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی بافت سنگی با حفرههای فراوان
-
واژههای مشابه
-
حفره دار
دیکشنری فارسی به عربی
حويصلي
-
حفره
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوراخ ۲. گودال، چاله، مغاک ۳. گور، قبر
-
حفره
فرهنگ واژههای سره
سوراخ، چاله، گودال، مغاک
-
حفره
فرهنگ فارسی معین
(حُ رِ) [ ع . حفرة ] (اِ.) 1 - گودال ، سوراخ . 2 - قبر. ج . حفر.
-
حفرة
لغتنامه دهخدا
حفرة. [ ح ِ رَ ] (ع اِ) یکی از گیاهان بهاری است . ج ، حِفری ̍. (منتهی الارب ). || چوبی که بر سرش مانند انگشتان باشد و بدان گندم از کاه پاک کنند. (آنندراج ).
-
حفرة
لغتنامه دهخدا
حفرة. [ ح ُ رَ ] (اِخ ) (یوم ...) و آن جنگی است . رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
-
حفرة
لغتنامه دهخدا
حفرة. [ ح ُ رَ ] (ع اِ) گو. گودال . چاله . چال . کنده . (منتهی الارب ). خندق . کریشک . گودی . مغاک . سوراخ . (غیاث ). حفیرة. کاویده : صدهزاران چون مرا تو ره زدی حفره کردی در خزینه آمدی . مولوی .|| قبر. گور. || حفره ٔ سن ؛ کاواکی دندان . || جای دندان ...
-
حفرة
دیکشنری عربی به فارسی
دهانه اتش فشان , دهانه کوه هاي ماه , دهانه يا حفره حاصله در اثر بمب وغيره , چال , چال دار کردن , گودال , حفره , چاله , سياه چال , هسته البالو و گيلا س و غيره , به رقابت واداشتن , هسته ميوه را دراوردن , در گود مبارزه قرار دادن
-
حفره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حفرَة] hofre ۱. گودال.۲. سوراخ.۳. قبر.
-
حُفْرَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
حفره(شفا حفره ، به معناي لبه حفره است ، البته لبهاي که هر کس قدم بر آن بگذارد ، مشرف بر سقوط در آن شود )
-
حفره
دیکشنری فارسی به عربی
حفرة , خلية , خندق , فتحة , کهف , مقبس
-
vesicular structure
ساختار حفرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختار رایج در بسیاری از سنگهای آتشفشانی که در نتیجۀ بیرون آمدن ماگما یا نزدیک شدن آن به سطح زمین ایجاد میشود و حفرههای ریز در سنگ پدید میآید
-
pitting factor
ضریب حفرهدار شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] عمق عمیقترین حفرۀ موجود در سطح، تقسیم بر متوسط عمق حفرهها که براساس آن میزان کاهش وزن محاسبه میشود