کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حفده
/hafade/
معنی
= احفاد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفده
لغتنامه دهخدا
حفده . [ ح َ ف َ دَ ] (اِخ ) رجوع به ابومنصور حفده شود.
-
حفده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حفدَة، جمعِ حافد و احفاد] [قدیمی] hafade = احفاد
-
واژههای مشابه
-
حفدة
لغتنامه دهخدا
حفدة. [ ح َ ف َ دَ ] (ع اِ) ج ِ حافد. (دهار) (مهذب الاسماء). حفد. خدمتگاران . یاریگران . (منتهی الارب ). خدمه .(اقرب الموارد). اعوان . (مهذب الاسماء). خادمان . یاران . || دختران . دخترکان . || نبیرگان . نوادگان . || دامادان و خسران . (منتهی الارب ). ...
-
حَفَدَةً
فرهنگ واژگان قرآن
حفده جمع حافد است که به معناي متحرک سريع و کسي است که در خدمت ، جنب و جوش سريع دارد کنايه از نوه ها چون آنها نيز در خدمت به شخص کوشاتر از ديگران هستند
-
واژههای همآوا
-
هفده
لغتنامه دهخدا
هفده . [ هَِ دَه ْ ] (عدد، ص ، اِ) هفت به علاوه ٔ ده . هفتده . سبعةعشر. (یادداشتهای مؤلف ).
-
هفده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هفتده› (ریاضی) hefdah هفت و ده؛ عدد بعد از شانزده؛ عدد «۱۷».
-
هفده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: hivde طاری: hivde طامه ای: havdeh طرقی: hivde کشه ای: hifdeh نطنزی: hu:deh
-
جستوجو در متن
-
حافد
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - فرزندزاده . 2 - خدمتکار. ج . حفده .
-
حافه
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - فرزندزاده . 2 - خدمتکار. ج . حفده .
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) عمدةالدین . رجوع به ابومنصور حفده شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ] (اِخ ) محمدبن اسعد. رجوع به ابومنصور حفده شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسعد... رجوع به ابومنصور حفده و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 ص 238 شود.