کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفاظ طولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
longitudinal barrier
حفاظ طولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حفاظی در کنار راه که عملکرد اصلی آن جلوگیری از خروج وسیلۀ نقلیۀ منحرفشده از راه و بازگرداندن ایمن آن به راه است
-
واژههای مشابه
-
guardrail
نردۀ حفاظ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نردههایی که برای کاهش خسارات وارده بر وسایل نقلیه در هنگام برخورد، در کنار مسیر یا فضای میانی نصب میشود
-
enclosure, telescope enclosure
حفاظ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] سازهای که تلسکوپ در آن قرار میگیرد متـ . گنبد 2 dome1
-
حفاظ 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← سپر 2
-
experimental barrier
حفاظ آزمایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حفاظی که در آزمونهای تمامعیار تصادف نتایج و کارکرد خوبی داشته است، اما کارایی آن هنوز در عمل احراز نشده است
-
propeller guard, propeller girdle
حفاظ پروانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شبکهای از لولهها که حریمی گرداگرد پروانه ایجاد میکنند تا از برخورد پروانه با سازههای زیرآبی، ازجمله دیوارههای اسکله، جلوگیری کنند
-
transition barrier
حفاظ تبدیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تکهحفاظی که بین دو حفاظ مختلف و غالباً در جایی که حفاظ کنار راهی به نردۀ پل یا شیء سختی مانند پایۀ روگذر پل متصل میشود، قرار میدهند تا از عرض مسیر بهتدریج کاسته شود و مانع ایجاد راهبندان یا بروز تصادف شود
-
operational barrier
حفاظ کارآمد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حفاظی که آزمونهای تمامعیار تصادف را با موفقیت پشت سر گذارده و در عمل هم نتایج رضایتبخش داشته است
-
حفاظگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← سپرگذاری
-
dome seeing
دید حفاظ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] کمیت دید هنگامی که از داخل حفاظ اندازهگیری میشود
-
بی حفاظ
لغتنامه دهخدا
بی حفاظ. [ ح ِ ] (ص مرکب ) بدون ستر.بدون پرده . || بی شرم . بی حیا : در چین طره ٔ تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد. حافظ. || بی چادر و روی پوش (زن ). (یادداشت بخط مؤلف ). || بی عفت : یکی بدرگ و بی حفاظ است سخت ندانم که کشته ست چونین در...
-
بی حفاظ
دیکشنری فارسی به عربی
کييب
-
حفاظ اطلاعات
دیکشنری فارسی به عربی
استخبارات
-
کابل حفاظدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← بافۀ حفاظدار