کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفاظگذاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفاظگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← سپرگذاری
-
واژههای مشابه
-
حفاظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. پناه، پناهگاه، ملجا ۲. پرده، پوشش، ستر ۳. سقف، دیوار، نرده، میله ۴. عار، حمیت، مروت ۵. عفاف، پرهیزکاری
-
حفاظ
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاه داشتن ، نگاه داری کردن . 2 - (اِ.) ستر، پرده .
-
حفاظ
لغتنامه دهخدا
حفاظ. [ ح ِ ] (ع مص ) محافظت . پیوسته بودن برکاری . پی کردن کاری را. مواظبت امری . || بازداشتن از چیزهای ناروا. || حفظ. نگهبانی . نگاهبانی کردن . نگاه داشتن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) حمیت . (صراح ). || مروت . (غیاث ): بیامدم تا... آنچه از... شرط ح...
-
حفاظ
لغتنامه دهخدا
حفاظ. [ ح ُف ْ فا ] (ع ص ، اِ) ج ِ حافظ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). حَفَظَة. (منتهی الارب ). رجوع به حافظ شود : ساز در آغوش هر سو مطربان زهره سوزنشتر مضراب هر یک با رگ جانی قرین حبذا حفاظ خوش الحان که مرغ لهجه شان در دل بلبل فشارد ناخن صوت حزین ....
-
حفاظ
لغتنامه دهخدا
حفاظ. [ح ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوالمنی ابونصر حفاظ... شود.
-
حفاظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hefāz ۱. آنچه مانع از دیدن یا بردن چیزی میشود، مانند پرده و دیوار.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] نگهداری کردن؛ مواظب بودن؛ مراقبت؛ مواظبت.
-
حفاظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حافظ] [قدیمی] hoffāz = حافظ
-
حفاظ
دیکشنری فارسی به عربی
حضيرة , مظلة
-
dielectric shielding
حفاظگذاری دیالکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کاهش دادن میدان الکتریکی در ناحیهای از فضا با وارد کردن مادۀ دیالکتریکی
-
گذاری
لغتنامه دهخدا
گذاری . [ گ ُ ] (ص نسبی ) گذرنده . عبورکننده : چه آن سوگند و چه باد گذاری چه آن زنهار و چه ابر بهاری . (ویس و رامین ).مرا تنها بماند ایدر به خواری چو خان رهگذر مرد گذاری . (ویس و رامین ).نگر تا هیچگونه غم نداری که تیمار جهان باشد گذاری .(ویس و رامین ...
-
guardrail
نردۀ حفاظ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نردههایی که برای کاهش خسارات وارده بر وسایل نقلیه در هنگام برخورد، در کنار مسیر یا فضای میانی نصب میشود
-
enclosure, telescope enclosure
حفاظ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] سازهای که تلسکوپ در آن قرار میگیرد متـ . گنبد 2 dome1
-
حفاظ 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← سپر 2