کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفاظت شکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
command and control protection
حفاظت فرماندهی و نظارت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شاخۀ پدافندی جنگ فرماندهی و نظارت با هدف کاهش کارایی و انهدام توانمندیهای فرماندهی و نظارت دشمن بر نیروهای خودی اختـ . حفاظت فون C2protection
-
environmental protection
حفاظت محیطزیست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] هرنوع عملیاتی که برای نگهداری محیط زیست یا جلوگیری از تخریب آن صورت گیرد
-
protected data
دادههای حفاظتشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] اطلاعاتی در یک سامانه که در برابر دستیابی غیرمُجاز به دادهها و تغییر عمدی یا سهوی آنها بهطور ناخواسته یا به دلیل خطاهای کاربری و خرابیهای رایانهای محافظت شده باشد
-
directed-energy protective measures
اقدامات حفاظت پرتوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی از جنگ پرتوی شامل اقداماتی از قبیل حفاظت از تجهیزات و تأسیسات و کارکنان خودی برای تضمین استفادۀ مؤثر نیروها از طیف الکترومغناطیسیای که در معرض تهدید سلاح و دستگاههای پرتوی قرار دارد
-
حفاظت کرد از
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَمَي (بـ، عِنْدَ، مِنْ)
-
DNA-protein protection assay
سنجش حفاظت دنا ـ پروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] ← جاپایابی دنا
-
command, control and communications protection
حفاظت فرماندهی و نظارت و ارتباطات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی از سامانۀ اقدامات ضدِ فرماندهی و نظارت و ارتباطات (اقدامات ضدِفونا) شامل اقداماتی برای حفظ کارایی سامانۀ فرماندهی و نظارت و ارتباطات (فونا) خودی، علیرغم اقدام متقابل دشمن اختـ . حفاظت فونا C3protection
-
همراه دختران جوان رفتن (برای حفاظت انها)
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
جستوجو در متن
-
شکاربان
لغتنامه دهخدا
شکاربان . [ ش ِ ] (ص مرکب )حافظ شکار. نگهدار شکار. که نگاهبانی و حفاظت شکارگاه کند: قَسْوَر؛ شکاربان تیرانداز. (منتهی الارب ).
-
game warden
شکاردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] کسی که بر اجرای مقررات حفاظت از شکار نظارت دارد
-
integrated area management, IAM
مدیریت جامع عرصه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] روشی در مدیریت منابع طبیعی که در آن ناحیۀ خاصی برای کاربریهای متنوع، مانند تحقیقات و حفاظت و گردشگری و برداشت محصول و شکار و صید، پهنهبندی و اداره میشود، بهطوریکه با اهداف مدیریت ناحیه سازگار باشد
-
عری
لغتنامه دهخدا
عری . [ ع ِ را ] (ع اِ) در اصطلاح شطرنج آن است که شاه شطرنج در برابر مهره ٔ حریف افتد. (براهین العجم ). شطرنج عری ، یا مات عری ؛ آن است که مهره ای میان شاه و رخ افتد که اگر آن را بردارند شاه کشت شود.(یادداشت مرحوم دهخدا). مهره ای که در میان شاه خود و...
-
سگ
لغتنامه دهخدا
سگ . [ س َ ] (اِ) پهلوی «سک » (لغت جنوب غربی )، پارسی باستان «سکا» = ایرانی باستان «سپکا» (هرودتس «سپاخا» را در زبان مادی به معنی (سگ ) آورده است ). آریایی «سوآ-کا» سانسکریت «سون » و نیز در پهلوی «سگ » . ارمنی «شن » . کردی «سه » (سینان ) (سگ ) جمع «س...
-
طلایه
لغتنامه دهخدا
طلایه . [ طَ ی َ / ی ِ ] (از ع ،اِ) جاسوس لشکر که پیش و پس را نگه دارد. گروهی که پیش فرستند تا از دشمن واقف شود. (منتخب اللغات ). پیش قراول . پیشرو لشکر. پیش جنگ . طلیعه . (السامی ). ماثد. (منتهی الارب ). طلایه ٔ جیش ؛ طلیعه ٔ آن . نگاهبان لشکر که به...
-
داشتن
لغتنامه دهخدا
داشتن . [ ت َ ] (مص ) دارا بودن . مالک بودن . صاحب بودن چیزی را. صاحب آنندراج گوید: داشتن ، معروف و این گاهی یک مفعول دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید:فلانی زور دارد و یا ملک دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید: فلانی فلانی را دوست میدارد : از...