کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفاری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفاری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نقب
-
واژههای مشابه
-
mobile offshore drilling unit
واحد سیار حفاری فراساحل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] واحدی برای حفاری در بستر دریا که میتوان آن را بهآسانی از مکانی به مکان دیگر جابهجا کرد اختـ . وسحاف MODU
-
drilling mud corrosion, drilling fluid corrosion
خوردگی گِل حفاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی خوردگی که براثر استفاده از سیال حفاری نفت آبپایه به وجود میآید
-
جستوجو در متن
-
excavated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، کاویدن، حفر کردن، حفاری کردن، از خاک در اوردن
-
excavates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، کاویدن، حفر کردن، حفاری کردن، از خاک در اوردن
-
excavating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، کاویدن، حفر کردن، حفاری کردن، از خاک در اوردن
-
digs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری می کند، حفاری، حفر، کاوش، کنایه، کندن، کاوش کردن، فرو کردن
-
digging up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری کردن
-
dig up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری کردن
-
dig out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری کردن
-
پال پال
واژهنامه آزاد
(گنابادی) گشتن، دنبال چیزی بودن، کندن و حفاری کردن، حفر کردن.
-
unearth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون آمدن، از زیرخاک در اوردن، از لانه بیرون کردن، افتابی کردن، از زیر دراوردن، حفاری کردن
-
excavate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخراج، کاویدن، حفر کردن، حفاری کردن، از خاک در اوردن