کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حفاری
مترادف و متضاد
۱. حفر
۲. کندن، گود کردن
۳. کاوش
فعل
بن گذشته: حفاری کرد
بن حال: حفاری کن
دیکشنری
digs, excavation
-
جستوجوی دقیق
-
حفاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. حفر ۲. کندن، گود کردن ۳. کاوش
-
حفاری
لغتنامه دهخدا
حفاری . [ ح َف ْ فا ] (حامص ) شغل حفار. عمل حفار. || قنائی . چاه کنی . || شغل آنکه زمینهای منخسفه یا مخروبه ٔ باستانی را برای یافتن اشیاء عتیقه کند. تیله کنی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
حفاری
دیکشنری فارسی به عربی
تنقيب , حفر
-
واژههای مشابه
-
حفاری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نقب
-
mobile offshore drilling unit
واحد سیار حفاری فراساحل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] واحدی برای حفاری در بستر دریا که میتوان آن را بهآسانی از مکانی به مکان دیگر جابهجا کرد اختـ . وسحاف MODU
-
drilling mud corrosion, drilling fluid corrosion
خوردگی گِل حفاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی خوردگی که براثر استفاده از سیال حفاری نفت آبپایه به وجود میآید
-
جستوجو در متن
-
diggers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، حفار، حفرکننده، الت حفاری
-
excavated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، کاویدن، حفر کردن، حفاری کردن، از خاک در اوردن
-
excavates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، کاویدن، حفر کردن، حفاری کردن، از خاک در اوردن
-
excavating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، کاویدن، حفر کردن، حفاری کردن، از خاک در اوردن
-
dig into
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری
-
excavationist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری
-
drillers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری