کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حظرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حضرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حضرة] hazrat ۱. عنوانی احترامآمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته یا نوشته میشود.۲. [قدیمی] نزدیکی؛ قرب.۳. [قدیمی] پیشگاه؛ حضور.٤. [قدیمی] پایتخت.〈 حضرت سبحان: خداوند پاک و منزه از هر عیب و نقص.
-
جستوجو در متن
-
ادهم
لغتنامه دهخدا
ادهم . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن حَظَرَه ٔ لحمی . صحابی است .
-
حظارة
لغتنامه دهخدا
حظارة. [ ح ِ رَ ] (ع مص ) حجر. (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن . حظرة. (مهذب الاسماء). منع. مقابل اباحه .
-
حظر
لغتنامه دهخدا
حظر. [ ح َ ] (ع مص ) حجر. (تاج المصادر بیهقی ). منع. بازداشتن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). تحریم .حرام کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). حظرة. حظارة. بازداشتن کسی را از چیزی . مقابل اباحة و آن عملی است که در ترک آن ثواب و در فعل آن عقاب است . (ت...