کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حظ
/haz[z]/
معنی
۱. خوشی؛ لذت.
۲. (اسم) [قدیمی] بهره؛ نصیب.
۳. [قدیمی] بهره بردن؛ نصیب بردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. التذاذ، کیف، لذت، خوشی
۲. بهره، سهم، نصیب
۳. سعادت، کامیابی
فعل
بن گذشته: حظ برد
بن حال: حظ بر
دیکشنری
delectation, enchantment, pleasure, treat
-
جستوجوی دقیق
-
حظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. التذاذ، کیف، لذت، خوشی ۲. بهره، سهم، نصیب ۳. سعادت، کامیابی
-
حظ
فرهنگ فارسی معین
(حَ ظّ) [ ع . ] (اِ.) بهره ، نصیب . ج . حظوظ .
-
حظ
لغتنامه دهخدا
حظ. [ ح َظظ ] (ع اِ) بهره . (مهذب الاسماء) (دهار) (تفلیسی ) (صراح ) (مجمل ).بهر. نصیب . بخش . تیر. قسم . حصة. سهم . نباوة. (مهذب الاسماء). یا خاص است به بهره ٔ خیر و فضل : از گردش زمانه همه حظ و قسم توتابنده روز باد و شکفته بهار باد. مسعودسعد.نصیب تس...
-
حظ
لغتنامه دهخدا
حظ. [ ح َظظ ] (ع مص ) بهره مند شدن . (دهار) (مهذب الاسماء) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). با بهره شدن . || با بخت شدن . دولتمند شدن .دولتی گشتن . بخت مند گردیدن . بختیار و بختور گشتن .
-
حظ
لغتنامه دهخدا
حظ. [ ح ُظظ ] (ع اِ) ج ِ حَظ. رجوع به حظ شود.
-
حظ
دیکشنری عربی به فارسی
قلا ب لنگر , زمين گير , انتهاي دم نهنگ , يکنوع ماهي پهن , داراي دو انتهاي نوک تيز , اصابت اتفاق , اتفاق , طالع , شانس , بخت , اقبال , خوشبختي
-
حظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حظّ] haz[z] ۱. خوشی؛ لذت.۲. (اسم) [قدیمی] بهره؛ نصیب.۳. [قدیمی] بهره بردن؛ نصیب بردن.
-
حظ
دیکشنری فارسی به عربی
بهجة
-
حظ
واژهنامه آزاد
لذت - بهره
-
واژههای مشابه
-
حَظِّ
فرهنگ واژگان قرآن
بهره آدمي از سعادت و بخت
-
حظ بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لذتبردن، کیف کردن، خوشی کردن ۲. بهرهور شدن، بهرهمند شدن
-
حظ کردن
واژگان مترادف و متضاد
محظوظشدن، لذت بردن، حظ بردن، کیف کردن
-
حظ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احترم
-
حظ یاخوشی زیاد
دیکشنری فارسی به عربی
نشوة