کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حطب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حطب
/hatab/
معنی
۱. هیزم.
۲. آتشگیره.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خار، هیزم، هیمه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حطب
واژگان مترادف و متضاد
خار، هیزم، هیمه
-
حطب
فرهنگ فارسی معین
(حَ طَ) [ ع . ] (اِ.) هیزم ، هیمه .
-
حطب
لغتنامه دهخدا
حطب . [ ح َ ] (ع مص ) هیمه گردکردن . (منتهی الارب ). هیزم جمع کردن . (منتهی الارب ) (زوزنی ). هیمه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هیزم کشی کردن . (دهار). احتطاب . حَطَب َ فلاناً؛ هیمه برای او آورد یا هیمه برای او فراهم آورد. (منتهی الارب ). هیمه آوردن ...
-
حطب
لغتنامه دهخدا
حطب . [ ح َ طَ ] (ع اِ) هیزم . (ترجمان عادل ) (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار) (مهذب الاسماء). هیمه . (منتهی الارب ). چوب . (غیاث ) (منتخب ) : آتش در او زدید و مر او را بسوختیدتو بیوفا ستورو امامانت چون حطب . ناصرخسرو.نیم زیرش حیله و بالا غضب چون ضعیف آ...
-
حطب
لغتنامه دهخدا
حطب . [ ح َ طِ ] (ع ص ) مرد خشک لاغر. (منتهی الارب ). سخت لاغر. (مهذب الاسماء). نزار.
-
حطب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hatab ۱. هیزم.۲. آتشگیره.
-
واژههای مشابه
-
پل حطب
لغتنامه دهخدا
پل حطب . [ پ ُ ل ِ ح َ طَ ] (اِخ ) نام پلی در نواحی خراسان . (حبیب السیر چ طهران جزء 3 از ج 3 ص 182).
-
رماد حطب الکرم
لغتنامه دهخدا
رماد حطب الکرم . [ رَ دِ ح َ طَ بُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) رماد خشب الکرم . خاکستر چوب رز. داروئی است . بهترین آن بود که از درخت پیر بود و طبیعت آن سرد و خشک بود و گویند گرم بود، ریش روده را نافع بود مقدار نیم درم ، گویند مضر بود به شش . و مصلح آن کتیر...
-
جستوجو در متن
-
هیزم
واژگان مترادف و متضاد
چوبخشک، حطب، هیمه
-
هیمه
واژگان مترادف و متضاد
چوبخشک، حطب، هیزم
-
احطاب
لغتنامه دهخدا
احطاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حَطَب . هیمه ها. هیزم ها.
-
رماد خشب الکرم
لغتنامه دهخدا
رماد خشب الکرم . [ رَ دِ خ َ ش َ بُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به «رماد حطب الکرم » شود.
-
وقاد
لغتنامه دهخدا
وقاد. [ وِ ] (ع اِ) هیزم . (منتهی الارب ). حطب . (ناظم الاطباء). آنچه به وسیله ٔ آن آتش بگیرد از هیزم و غیره . (اقرب الموارد). آتش گیره .