کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حطام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حطام
/hotām/
معنی
۱. ریزه و شکستۀ چیزی.
۲. پاره و شکسته از یک چیز خشک.
۳. خرده و ریزۀ گیاه که زیر پا میریزد.
۴. [مجاز] مال دنیا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مال اندک
۲. خردهها، ریزهها
۳. مال، ثروت، دارایی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حطام
واژگان مترادف و متضاد
۱. مال اندک ۲. خردهها، ریزهها ۳. مال، ثروت، دارایی
-
حطام
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) ریزة گیاه خشک ، پاره و شکسته از چیزی خشک .
-
حطام
لغتنامه دهخدا
حطام . [ ح َطْ طا ] (ع اِ) شیر. اسد. (منتهی الارب ).
-
حطام
لغتنامه دهخدا
حطام . [ ح ُ ] (ع اِ)ریزه و شکسته ٔ هر چیزی خشک . (منتهی الارب ). گیاه خشک . ریزه ٔ کاه خرد شکسته شده . و ریزه ٔ گیاه و جز آن و ریزه ٔ هر چیز. (غیاث ). شکسته و ریزه ٔ گیاه و جز آن . (مهذب الاسماء). خرده و شکسته و پوسیده و ریزیده شده .قال اﷲ : ثم یکون...
-
حطام
دیکشنری عربی به فارسی
خرده , باقي مانده , اثار مخروبه , اشغال روي هم ريخته , اوار , کشتي شکستگي , خرابي , لا شه کشتي و هواپيما و غيره , خراب کردن , خسارت وارد اوردن , خرد و متلا شي شدن
-
حطام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hotām ۱. ریزه و شکستۀ چیزی.۲. پاره و شکسته از یک چیز خشک.۳. خرده و ریزۀ گیاه که زیر پا میریزد.۴. [مجاز] مال دنیا.
-
حطام
واژهنامه آزاد
خرده گیاه که زیر پا می ریزد. گیاه خشک.
-
واژههای مشابه
-
حطام السفينة
دیکشنری عربی به فارسی
کشتي شکستگي , غرق کشتي , غرق , کشتي شکسته شدن
-
واژههای همآوا
-
حتام
لغتنامه دهخدا
حتام . [ح َ ت ْ تا ] (ع حرف جر + اسم ) تا کی ، تا چند؟ (منتهی الارب در ذیل لغت ح ت ت ). الف «ما» مثل هر جا که حرف جر بر آن آید حذف شده است : فیم َ، بِم َ، لِم َ، عم َ.
-
جستوجو در متن
-
کشتی شکستگی
دیکشنری فارسی به عربی
حطام , حطام السفينة
-
اثار مخروبه
دیکشنری فارسی به عربی
حطام
-
اشغال روی هم ریخته
دیکشنری فارسی به عربی
حطام