کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حضیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حضیض
/haziz/
معنی
۱. پستی؛ نشیب.
۲. (نجوم) نزدیکترین نقطه از مدار ستاره.
٣. جای پست در زمین یا پایین کوه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پستی، فرود، قعر، نشیب ≠ اوج
دیکشنری
low tide, nadir
-
جستوجوی دقیق
-
حضیض
واژگان مترادف و متضاد
پستی، فرود، قعر، نشیب ≠ اوج
-
حضیض
فرهنگ فارسی معین
(حَ ض ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فرود، پستی . 2 - جای پست در زمین یا پایین کوه .
-
حضیض
لغتنامه دهخدا
حضیض . [ ح َ ] (ع اِ) سنگ . (منتهی الارب ). || پستی . (منتهی الارب ) (غیاث ) (منتخب ). || پستی زمین . نشیب زمین . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || پستی زمین در دامن کوه . (منتهی الارب ). || دامن کوه . دامنه ٔ کوه . (کشاف ) (اقرب الموارد). || بن کوه . (از ...
-
حضیض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ اوج] haziz ۱. پستی؛ نشیب.۲. (نجوم) نزدیکترین نقطه از مدار ستاره.٣. جای پست در زمین یا پایین کوه
-
حضیض
دیکشنری فارسی به عربی
نظير السمت
-
واژههای مشابه
-
حضیض 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← حضیض خورشیدی
-
حضیض 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← حضیض زمینی
-
perihelion
حضیض خورشیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] موقعیتی در مدار زمین یا هر جِرم دیگر به دور خورشید که در آن، جرم مورد نظر در نزدیکترین فاصله از مرکز خورشید قرار گیرد متـ . حضیض 1
-
perigee
حضیض زمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] 1. نزدیکترین نقطۀ مدار ماه یا ماهواره نسبت به مرکز زمین 2. نزدیکترین نقطۀ مسیر ظاهری سیاره به دور زمین در الگوی زمینْمرکزی متـ . حضیض 2
-
apsidal motion
حرکت اوج و حضیض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] چرخش خط اوج و حضیض در مدار بیضوی جِرمی به دور جِرم دیگر که براثر اختلالات گرانشی یک یا چند جِرم آسمانی دیگر در نزدیک آن دو رخ میدهد
-
apsidal line, line of apsides, apse line
خط اوج و حضیض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] خطی فرضی که از نقطۀ اوج و حضیض در مدار بیضوی جِرمی به دور جِرم دیگر میگذرد
-
apsis, apse
اوج یا حضیض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] نقاطی در مدار بیضوی جِرمی به دور جِرم دیگر، هنگامی که آن دو در دورترین یا نزدیکترین فاصله نسبت به هم باشند
-
واژههای همآوا
-
حظیظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهرهمند، بهرهور، متمتع ≠ بیبهره ۲. کامروا، کامیاب، محظوظ ≠ ناکام، ناکامروا