کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حضو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
محتضی
لغتنامه دهخدا
محتضی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) افروزنده ٔ آتش . (ناظم الاطباء). رجوع به حَضْوْ شود.
-
واشورانیدن
لغتنامه دهخدا
واشورانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) دوباره برانگیختن . از نو بجنبش و حرکت درآوردن . بشورانیدن : حضو؛ واشورانیدن آتش و حرکت دادن اخگرهای آتش فرومرده . (از منتهی الارب ). رجوع به شورانیدن و بازشورانیدن شود.