کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حضور به هم رساندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حضور به هم رساندن
برابر فارسی
گرد هم آمدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حضور به هم رساندن
فرهنگ واژههای سره
گرد هم آمدن
-
واژههای مشابه
-
حضور داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. حاضربودن، حضور یافتن، آمدن ≠ غایب بودن ۲. شرکت کردن
-
حضور یافتن
واژگان مترادف و متضاد
حاضرشدن، آمدن، شرکت کردن
-
عدم حضور
فرهنگ واژههای سره
نبود
-
بی حضور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] bihozur تنگدل و افسرده.
-
خدمت حضور
لغتنامه دهخدا
خدمت حضور. [ خ ِ م َ ت ِ ح ُ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) قصد از خدمتی می باشد که شخص خادم در حضور آقای خود بجا آورد نه در غیاب . (قاموس کتاب مقدس ).
-
خوش حضور
لغتنامه دهخدا
خوش حضور. [ خوَش ْ / خُش ْ ح ُ] (ص مرکب ) خوش محضر. خوش مجلس . خوب محضر. نیکومحضر.
-
حضور ذهن
دیکشنری فارسی به عربی
آنية
-
حضور قلب
لهجه و گویش تهرانی
با توجه
-
نسبت حضور پالس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← نسبت حضور تَپ
-
roll call
حضور و غیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خواندن اسامی تمام خدمه و مسافران برای بررسی و حصول اطمینان از حضور آنها در محل استقرار
-
حضور داشتن (در)
دیکشنری فارسی به عربی
احضر
-
حضور در همه جا
دیکشنری فارسی به عربی
لزوم
-
حضور در صحنه سیاسی
دیکشنری فارسی به عربی
الحضور في الساحة