کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حضانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حضانت
/hezānat/
معنی
۱. پرستاری.
۲. پرستاری از کودک؛ دایگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرستاری، تیمار، تیمارداری، خدمت، دایگی، زواری
فعل
بن گذشته: حضانت کرد
بن حال: حضانت کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حضانت
واژگان مترادف و متضاد
پرستاری، تیمار، تیمارداری، خدمت، دایگی، زواری
-
حضانت
فرهنگ فارسی معین
(حِ نَ) [ ع . حضانة ] (اِمص .) پرستاری ، در کنار گرفتن .
-
حضانت
لغتنامه دهخدا
حضانت . [ ح َ / ح ِ ن َ ] (ع مص ) واداشتن کسی را از حاجت وی . (تاج المصادربیهقی ). بازداشتن . (دهار). || سر خود کارکردن بی دیگری . || ولایت بر طفل و مجنون .
-
حضانت
لغتنامه دهخدا
حضانت . [ ح ِ ن َ ] (ع مص ) حضن . در کنار گرفتن کودک را. پرورش دادن کودک را. پروردن بچه را. پروریدن طفل را. در کنار گرفتن کودک را و پرورش دادن او را. در بغل گرفتن صبی را. بچه پروردن . || دایگی کردن . (دهار) (مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی ). دایگی ...
-
حضانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حضانة] [قدیمی] hezānat ۱. پرستاری.۲. پرستاری از کودک؛ دایگی.
-
واژههای همآوا
-
حزانت
لغتنامه دهخدا
حزانت . [ ح ُ ن َ ] (ع اِ) رجوع به حزانة شود.
-
حزانة
لغتنامه دهخدا
حزانة. [ ح ُ ن َ ] (اِخ ) موضعی است که نامش در شعر آمده است . (معجم البلدان ). || از اعلام است . (منتهی الارب ).
-
حزانة
لغتنامه دهخدا
حزانة. [ ح ُ ن َ ] (ع اِ) نام نخستین تاخت عرب بر بلاد عجم است که غنایم بسیار بدست کردند. (منتهی الارب ). || عیال مرد که بجهت ایشان اندوه خورد. (معجم البلدان ). || شرطی بود عرب را بر ایرانیان خراسان بدان شهرها که بصلح گرفته بودند که هر زمان جیشی از عر...
-
جستوجو در متن
-
حضون
لغتنامه دهخدا
حضون . [ ح ُ ] (ع مص ) حضن . حضانت . حضان . رجوع به حضن و حضانت شود.
-
تیمارداری
واژگان مترادف و متضاد
پرستاری، حضانت، خدمتکاری، غمخواری
-
پرستاری
واژگان مترادف و متضاد
توجه، تیمار، حضانت، خدمت، مراقبت، نگهداری
-
تیمار
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندوه، غم ۲. اندوهگساری، غمخواری ۳. حضانت، سرپرستی ۴. پرستاری، توجه ۵. اندیشه، فکر
-
diversion programs
برنامههای کیفرگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] برنامههای توانبخشی اختصاصی که بهجای مجازاتهایی مثل لغو جواز شغلی و زندان و سلب حضانت انجام میشود