کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حضارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حضارت
/he(a)zārat/
معنی
شهرنشینی؛ اقامت در شهر؛ تمدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شهرنشینی ≠ چادرنشینی
۲. تمدن، مدنیت ≠ بداوت، بدویت، بادیهنشینی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حضارت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شهرنشینی ≠ چادرنشینی ۲. تمدن، مدنیت ≠ بداوت، بدویت، بادیهنشینی
-
حضارت
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حِ رَ) [ ع . حضارة ] (اِمص .) شهرنشینی ، ساکن شدن در شهر.
-
حضارت
لغتنامه دهخدا
حضارت . [ ح َ رَ ] (ع مص ) حاضر آمدن . || حاضر کردن . || مقیم شدن بشهر. مقیم بودن به حضر. اقامت کردن . مقابل بداوت .
-
حضارت
لغتنامه دهخدا
حضارت . [ ح ِ / ح َ رَ ] (ع اِ) شهر. حضر. || (اِمص ) اقامت در شهر. (آنندراج ). مقیم بودن . به حضر اقامت کردن . مقابل بداوت . شهرنشینی . رجوع به حضارة شود.
-
حضارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حِضارَة و حَضارَة، مقابلِ بداوت] [قدیمی] he(a)zārat شهرنشینی؛ اقامت در شهر؛ تمدن.
-
واژههای همآوا
-
حضارة
لغتنامه دهخدا
حضارة. [ ح َض ْ ضا رَ ] (اِخ ) نام شهری به یمن در نواحی سنجان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
حضارة
لغتنامه دهخدا
حضارة. [ ح ِرَ ] (ع اِ) در تداول امروز عرب ، تمدن یک قوم و فرهنگ ایشان را حضارة ایشان گویند. رجوع به حضار شود.
-
حظارة
لغتنامه دهخدا
حظارة. [ ح ِ رَ ] (ع مص ) حجر. (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن . حظرة. (مهذب الاسماء). منع. مقابل اباحه .
-
حضارة
واژهنامه آزاد
تمدن
-
جستوجو در متن
-
تخته قاپو کردن
لغتنامه دهخدا
تخته قاپو کردن . [ ت َ ت َ / ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) چادرنشینی را در مسکنی جای دادن و او را از بادیه گردی و جای بجای شدن به حضارت کشیدن .
-
بداوت
لغتنامه دهخدا
بداوت . [ ب َ / ب ِ وَ ] (از ع ، اِمص ) صحرانشینی . بادیه نشینی . مقابل حضارت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بداوة شود.
-
شهرنشینی
لغتنامه دهخدا
شهرنشینی . [ ش َ ن ِ ] (حامص مرکب ) تمدن . حضارت . (یادداشت مؤلف ). شهرنشینی در ایران سابقه ٔ کهن دارد، و بعضی از نخستین شهرهای مهم دنیا در ایران بوجود آمده مانند شوش و هگمتانا. (از ایرانشهر ج 1 ص 101). رجوع به ایرانشهر و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود.
-
بداوة
لغتنامه دهخدا
بداوة. [ ب َ / ب ِ وَ ] (ع اِ) صحرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صحرا و دشت . (ناظم الاطباء). بادیه . (از اقرب الموارد). بِداوّی منسوب است به آن . (منتهی الارب ). || اقامت در بادیه . خلاف حضارت . (از اقرب الموارد). خلاف حضر. (منتهی الارب )(آنندراج ). ...