کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حصین
/hasin/
معنی
استوار؛ محکم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استوار، پابرجا، قایم، محکم، مستحکم ≠ نااستوار، متزلزل
۲. امن ≠ ناامن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حصین
فرهنگ نامها
(تلفظ: hasin) (عربی) محکم ، استوار .
-
حصین
واژگان مترادف و متضاد
۱. استوار، پابرجا، قایم، محکم، مستحکم ≠ نااستوار، متزلزل ۲. امن ≠ ناامن
-
حصین
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص .) استوار، محکم .
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح َ ] (ع ص ) محکم . استوار. استوار که کس بر وی قادر نباشد : گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان دشمن او را چه بصحرا و چه در حصن حصین . فرخی .زن و بچه ... گسیل می کردند بحصارقوی و حصین که داشتند در پس پشت . (تاریخ بیهقی ص 113). آن ناحیتی و جا...
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن ابی الحر العنبری . حصینان در بصره بدو منسوب است . (معجم البلدان ).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن ابی قیس انصاری . صحابی بود. زن پدر خود را پس از مرگ پدر بگرفت ، پس آیه ٔ [ و لاتنکحوا مانکح آبائکم ] درباره ٔ وی آمد. ( الاصابة ج 2 ص 7).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن بدرالتمیمی . ملقب به زبرقان . صحابیست و بلقب معروف است . (الاصابة ج 2 ص 18) (عیون الاخبار).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن جندب ، مکنی به ابی جندب .صحابیست . (الاصابة ج 2 ص 18). رجوع به ابوظبیان شود.
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حارث جعفی . پیغمبر را درک کرده است . (الاصابة ج 2 ص 62).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حدیر. پیغمبر را درک کرده . (الاصابة ج 2 ص 62).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حذیفة فزاری . ممدوح زهیربن ابی سلمی مزنی بوده است . (حاشیه ٔ البیان و التبیین ج 1 ص 104).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حر. از عاملان خالدبن ولید بود در نواحی حیره . طبری از سیف او را نقل کرده است . (الاصابة ج 2 ص 18) (البیان و التبیین ج 2 ص 172) (تاریخ سیستان ص 19).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حسان بن شریک فزاری . از مخضرمین است . (الاصابة ج 2 ص 62).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن الازد الاحمسی ، مکنی به ابی ارطاة. صحابیست و بکنیت مشهور است . (الاصابة ج 2 ص 79).
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن سیرة پیغمبر را درک کرده و به کوفه فرودآمده است . (الاصابة ج 2 ص 62).