کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حصیر
/hasir/
معنی
فرشی که از نی یا برگ درخت خرما بافته شده است؛ بوریا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بوریا، تکل
۲. تندخو، زمخت
۳. تنگنا، زندان، محبس
برابر فارسی
بوریا
دیکشنری
mat, matting, wicker, wickerwork
-
جستوجوی دقیق
-
حصیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بوریا، تکل ۲. تندخو، زمخت ۳. تنگنا، زندان، محبس
-
حصیر
فرهنگ واژههای سره
بوریا
-
حصیر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) بوریا، فرشی که از نی یا برگ خرما بافته شده باشد.
-
حصیر
لغتنامه دهخدا
حصیر. [ ح َ ] (اِخ ) نام حصنی به یمن از بناهای ملوک قدیم . || کوهی به بلاد غطفان . یا کوهی جهینه را. || نام وادیی است . || آبی از آبهای نملی . (معجم البلدان ).
-
حصیر
لغتنامه دهخدا
حصیر. [ ح َ ] (ع اِ)باریه . (معجم البلدان ). زیغ بوریا از نی . (مهذب الاسماء).بوریای خرما. (غیاث از کشف و سروری ). بوریا. بوری . بوریه . باری . باریاء. بوریاء. طلیل : و از وی [ از شهرک مامطیر بدیلمان ] حصیری خیزد سطبر و نیکو. (حدودالعالم ). و از آمل ...
-
حصیر
لغتنامه دهخدا
حصیر. [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن بدر. صحابی است .
-
حصیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hasir فرشی که از نی یا برگ درخت خرما بافته شده است؛ بوریا.
-
حصیر
دیکشنری فارسی به عربی
حصيرة , قشة
-
حصیر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: hasir طاری: hasir طامه ای: hasir طرقی: hasir کشه ای: hasir نطنزی: hasir
-
حصیر
لهجه و گویش تهرانی
نقش آجر شبیه حصیر بافته
-
حصیر
واژهنامه آزاد
محفوظ و دارای حصار- دیوارِ پیرامون
-
واژههای مشابه
-
حصیر و نمد
فرهنگ گنجواژه
زیرانداز فقیرانه.
-
واژههای همآوا
-
هسیر
لغتنامه دهخدا
هسیر. [ هَََ ] (اِ) هسر است که یخ باشد. (برهان ) : امروز از خجالت دوشینه بنده راجانی است پر ز آتش و طبعی پر از هسیر.سنائی .