کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حصر وراثت
لغتنامه دهخدا
حصر وراثت . [ ح َ رِ وِ ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوق ) انجام دادن تشریفات قانونی و رسمی برای برسمیت شناختن و محدود و مشخص کردن وارثان شخص درگذشته .
-
بی حصر
لغتنامه دهخدا
بی حصر. [ ح َ ] (ص مرکب ) بی انتها. خارج از حد و حصر. نامحدود. (ناظم الاطباء). بی شمار. بی اندازه .
-
شکست حصر
دیکشنری فارسی به عربی
اَختراقُ الحصار
-
بیحدو حصر
دیکشنری فارسی به عربی
غير موهل
-
حصر وراثت
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) پیراریگ.
-
حصر خانگی
واژهنامه آزاد
خانه زندان.
-
بی حد و حصر
فرهنگ واژههای سره
بی اندازه، بیکران
-
حد و حصر
لغتنامه دهخدا
حد و حصر. [ ح َدْ دُ ح َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حد و مر. حد و حساب . رجوع به حد بمعنی اندازه شود : فرمانبرش بدند همه سیدان عصرافزون بدی جلالت قدرش ز حد و حصر.منوچهری .
-
بی حدّ و حصر
دیکشنری فارسی به عربی
لايحصي
-
حد و حصر
فرهنگ گنجواژه
اندازه، بی حد و حصر.
-
گواهی حصر وراثت
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) گواهی پیراریگ.
-
واژههای همآوا
-
هصر
لغتنامه دهخدا
هصر. [ هََ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ). جذب . (از اقرب الموارد). || خمانیدن . (منتهی الارب ). اماله . (از اقرب الموارد). || شکستن . || پیچیدن چیز تر و تازه همچو شاخ درخت و مانندآن را بی جدایی ، یا عام است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پ...
-
هصر
لغتنامه دهخدا
هصر. [ هََ ص ِ / هَُ ص َ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هسر
لغتنامه دهخدا
هسر. [ هََ س َ ] (اِ) هسیر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). یخ را گویند، و آن آبی است که در زمستان مانند شیشه بندد. (برهان ). یخ . (اسدی ).
-
حسر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) برهنه کردن .