کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حصار کردن
لغتنامه دهخدا
حصار کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصرت کردن . به حصار درآوردن دژ یا جائی را : بی در و روزن بسی حصارستان بی در و روزن کس حصار کند. ناصرخسرو.یک نیمه ٔ آن محکم است [ از ابرج ] ویک نیمه محکم نیست چنانک حصار توان کردن و بستدن . (فارسنامه ٔ ابن البلخ...
-
واژههای مشابه
-
علی حصار
لغتنامه دهخدا
علی حصار. [ ع َ ی ِ ح َص ْ صا ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابراهیم خزرجی فاسی ، مشهور به حصار و مکنّی به ابوالحسن . وی در فاس متولد شد و در سبتة سکونت گزید و در شعبان سال 611 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - ارجوزه ای در اصول الدین و شرح آن ارجوزه ، در ...
-
عاشق حصار
لغتنامه دهخدا
عاشق حصار. [ ش ِ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 1400گزی راه شوسه واقع در جلگه آب و هوای آن معتدل است . 209 تن سکنه دارد. اراضی آنجا از قنات و چشمه سار مشروب میشود.محصولات آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و گ...
-
کبود حصار
لغتنامه دهخدا
کبود حصار. [ ک َ ح ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی کبود تشت است که کنایه از آسمان باشد.(برهان ). کبود حصار. کبود طشت . کنایه از آسمان است .(آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). آسمان اول . (مؤید الفضلاء). آسمان . (مجموعه ٔ مترادفات ص 10) : گذشت عمری تا زیر این کبود ...
-
کهنه حصار
لغتنامه دهخدا
کهنه حصار. [ ک ُ ن ِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربند پایین است که در بخش سربند شهرستان اراک واقع است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
نه حصار
لغتنامه دهخدا
نه حصار. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 3 هزارگزی مشرق گرمسار و 5 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع و دارای 370 تن سکنه است . آبش از حبله رود، محصولش غلات و پنبه و انار و انجیر، شغل مردمش زرا...
-
غزل حصار
لغتنامه دهخدا
غزل حصار.[ غ ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش کرج شهرستان تهران ، که در 15هزارگزی باختر کرج و 7هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ کرج - قزوین واقع است . جلگه ای و معتدل و مالاریائی است و 75 تن سکنه دارد که به زبان ترکی و فارسی سخن میگویند. آب آن ا...
-
هفت حصار
لغتنامه دهخدا
هفت حصار. [ هََح ِ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت آسمان است : تا فلک برکشیده هفت حصارمنجنیقی چنین نشد بر کار.نظامی .
-
fence effect
اثر حصار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بیهنجاری مقاومتویژه یا قطبش القایی در اطراف رساناهای متصل به زمین
-
آق حصار
لغتنامه دهخدا
آق حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) نام شهری در 80 هزارگزی ازمیر، دارای دوازده هزار مردم . و این همان ثیاتیرای قدیم باشد.
-
تپه حصار
لغتنامه دهخدا
تپه حصار. [ ت َپ ْپ َ ح ِ ] (اِخ ) تپه ای است به هشت میلی جنوب دامغان که عده ای از مستشرقین از آن جمله هوتوم شنیدلر و ویلیام جکن عقیده داشتند که محل شهر صددروازه در آنجا است و در سالهای 1931 - 1933 م . دکتر شمیدت بخرج دانشگاه فیلادلفیا در آنجا کاوشها...
-
جبال حصار
لغتنامه دهخدا
جبال حصار. [ ج ِ ل ِ ح ِ ] (اِخ ) سلسله ای از کوهستان شرقی بخاراست که دنباله ٔ کوههای پامیر میباشد. این کوهها در میان جلگه ٔ بخارا و جلگه ٔ سمرقند حائل شده است و رود زرافشان را از رود جیحون جدا میکند. (از احوال و اشعار رودکی ص 61).
-
پیش حصار
لغتنامه دهخدا
پیش حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی جزء بخش مرکزی شهرستان فومن . واقع در 3 هزارگزی باختر فومن . کنار راه فرعی فومن به ماسوله . جلگه ، معتدل ، مرطوب ، دارای 208 تن سکنه . آب آنجا از چشمه ٔ پیشه حصار و رودخانه ٔ ماسوله . محصول آنجا برنج و توتون سیگار و جالیز ...
-
حصار آندف
لغتنامه دهخدا
حصار آندف . [ ح ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 307هزارگزی شمال باختری قوچان و 2هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی قوچان به شیروان . ناحیه ای است واقع در جلگه . معتدل . دارای 118 تن سکنه . کردی و فارسی زبانند. از قنات ...