کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشر گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حشر گردیدن
لغتنامه دهخدا
حشر گردیدن . [ ح َگ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دوباره زنده شدن : آن ستون را دفن کرد اندر زمین تا چو مردم حشر گردد یوم دین .مولوی .
-
واژههای مشابه
-
حُشِرَ
فرهنگ واژگان قرآن
گرد آورده شد(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
حَشْرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور کردن -بيرون کردن از ديار(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
حَشَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
گرد هم آورد(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)
-
صبح حشر
لغتنامه دهخدا
صبح حشر. [ ص ُ ح ِ ح َ ] (اِخ ) بامداد قیامت . صبح قیامت . صبح جزا. و رجوع به صبح جزا و صبح محشر شود.
-
روز حشر
لغتنامه دهخدا
روز حشر. [ زِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . روز رستاخیز : هرچه بر الفاظ خلق مدحت رفته ست یا برود تا بروز حشر تو آنی . رودکی .بروز حشر که فعل بدان و نیکان راجزا دهند بمکیال نیک و بد پیمای ... سعدی .سر ز مستی برنگیرد تا بصبح روز حشرهرکه چو...
-
حشر ونشر
دیکشنری فارسی به عربی
مجتمع
-
حشر و نشر
لغتنامه دهخدا
حشر و نشر. [ ح َ رُ ن َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حشر روز قیامت : که چون رستی از حشر و نشر و سؤال .سعدی .
-
حَشر و نَشر
فرهنگ گنجواژه
معاشرت.
-
جستوجو در متن
-
گوا شدن
لغتنامه دهخدا
گوا شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گواه گشتن . شاهد شدن . گواه گردیدن : این نوشکوفه زنده سراز باغ برزده بر ماز روز حشر و قیامت گوا شده ست . ناصرخسرو.بر حسرت شاخ گل در باغ گوا شدبیچارگی و زردی و گوژی و نوانیش . ناصرخسرو.ورجوع به گوا و گواه و گوایی و ...
-
شرابخوار
لغتنامه دهخدا
شرابخوار. [ ش َ خوا / خا ] (نف مرکب ) می پرست . میخواره . خمار. (ناظم الاطباء). باده خوار. شارب الخمر. آشامنده ٔ شراب . میخواره : چون این احوال فاش گشت دیگران اولاد آمدند و موافقت کردند تا به کمتر از صد سال همه آتش پرست و شرابخوار شدند. (قصص الانبیاء...
-
انبوه شدن
لغتنامه دهخدا
انبوه شدن . [ اَم ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجموع و فراهم آمدن . (آنندراج ، ذیل انبوه ). در یک جا گرد آمدن و فراوان شدن : چو دشمن ز هر سوی انبوه شدفریبرز بر دامن کوه شد. فردوسی .بدشت اندرون لشکر انبوه شدزمین از پی پیل چون کوه شد. فردوسی .از روی خدمت و بن...
-
تیز شدن
لغتنامه دهخدا
تیز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برنده شدن . (ناظم الاطباء). حدید گردیدن . حدت . ذرابت . ذرب . چنانکه شمشیر و کارد و جز آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || خشمگین و قهرآلود شدن . (ناظم الاطباء). بخشم آمدن . خشمناک شدن .خشم گرفتن . (یادداشت بخط مرحوم ده...