کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Insecta 1
حشرات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] شاخهای از سلسلۀ جانوران که بدنی سهقسمتی شامل سر و سینه و شکم و اندامهای حرکتی بندبند دارند
-
حشرات
فرهنگ فارسی معین
(حَ شَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حشره ؛ ردة بزرگی از بندپاییان که به واسطة داشتن شش پا از بندپاییان دیگر متمایزند، بدین جهت آن ها را شش پاییان نیز نامیده اند.
-
حشرات
لغتنامه دهخدا
حشرات . [ ح َ ش َ ] (ع اِ) ج ِ حَشرَة. جنبندگان خرد. احناش .حشار. جانوران خزنده و گزنده یا جانور ریزه ٔ زمینی .جانوران ریزه و جانوران که در زمین سوراخ کرده خانه سازند، لهذا بسوی زمین اضافت کرده حشرات الارض گویند مثل مار و موش و غیره . (از غیاث اللغات...
-
حشرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَشَرَة] (زیستشناسی) hašarāt = حشره
-
واژههای مشابه
-
شفیره حشرات
دیکشنری فارسی به عربی
شرنقة
-
حشرات موذی
دیکشنری فارسی به عربی
آفات , عث
-
دافع حشرات
دیکشنری فارسی به عربی
مبيد
-
مهاجرت (مرغان یا حشرات)
دیکشنری فارسی به عربی
طيران
-
جستوجو در متن
-
orthopterous insect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشرات حشرات
-
حشره شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hašarešenās ۱. کسی که حشرات را میشناسد.۲. کسی که در احوال حشرات مطالعه میکند.
-
territs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشرات
-
insectile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشرات
-
bewraps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشرات