کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حشد
معنی
جمعيت , ازدحام , شلوغي , اجتماع , گروه , ازدحام کردن , چپيدن , بازور وفشارپرکردن , انبوه مردم , رشک , حسد , حسادت , حسد بردن به , غبطه خوردن , ايل وتبار , گروه بيشمار , دسته , گروه ترکان ومغولا ن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حشد
لغتنامه دهخدا
حشد. [ ح َ / ح َ ش َ ] (ع اِ) جماعت . گروه .
-
حشد
لغتنامه دهخدا
حشد. [ ح َ ش ِ ] (ع ص ) آنکه در بذل مال کوشش و یاری و مال دریغ نورزد. وشکول . محتشد. ج ، حشاد. || عین حشد؛ چشمه که آبش خشک نشود. || وادی حشد؛ وادیی که بی باران بسیار جاری نشود.
-
حشد
لغتنامه دهخدا
حشد. [ ح َ] (ع مص ) فراهم آوردن . گرد کردن . جمع کردن . با هم آوردن . || فراهم آمدن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گرد شدن . جمع آمدن . || حشد زرع ؛ روئیدن کشت . تمام برآمدن کشت . || حشد ناقه لبن را؛ فرود آوردن مایه (نا...
-
حشد
لغتنامه دهخدا
حشد. [ ح ُش ْ ش َ ] (ع اِ) ج ِ حاشد.
-
حشد
دیکشنری عربی به فارسی
جمعيت , ازدحام , شلوغي , اجتماع , گروه , ازدحام کردن , چپيدن , بازور وفشارپرکردن , انبوه مردم , رشک , حسد , حسادت , حسد بردن به , غبطه خوردن , ايل وتبار , گروه بيشمار , دسته , گروه ترکان ومغولا ن
-
حشد
دیکشنری عربی به فارسی
گرداوردن , توده کردن , متراکم کردن
-
واژههای مشابه
-
حشد إعلامي
دیکشنری عربی به فارسی
جمع انبوه خبرنگاران
-
حشد غفير
دیکشنری عربی به فارسی
جمعيت انبوه
-
جستوجو در متن
-
چپیدن
دیکشنری فارسی به عربی
حشد
-
بازور وفشارپرکردن
دیکشنری فارسی به عربی
حشد
-
حسد
دیکشنری فارسی به عربی
حشد
-
حسد بردن به
دیکشنری فارسی به عربی
حشد
-
ایل وتبار
دیکشنری فارسی به عربی
حشد