کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حشان
لغتنامه دهخدا
حشان . [ ] (اِخ ) نام شعبه ای از قبیله ٔ حنیکه از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283). || بنی ربیعه و دارم را گویند. (تاج العروس ).
-
حشان
لغتنامه دهخدا
حشان . [ ح َش ْ شا ] (ع اِ) ج ِ حش .خرمابنان کوتاه نابالیده ٔ بی تیمار. (منتهی الارب ).
-
حشان
لغتنامه دهخدا
حشان . [ ح ِش ْ شا ] (اِخ ) نام کوشکی از یهود به مدینة. (معجم البلدان ).
-
حشان
لغتنامه دهخدا
حشان . [ ح ِش ْ شا ] (ع اِ) ج ِ حش . بستانها. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
حشان
لغتنامه دهخدا
حشان . [ ح ُش ْ شا ] (اِخ ) نام اطمی به مدینة بر یمین طریق قبور شهداء. (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
هشان
لغتنامه دهخدا
هشان . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران دارای 263 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کرکبود و محصول عمده اش غله ، میوه و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
جستوجو در متن
-
حنیکه
لغتنامه دهخدا
حنیکه . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) بنی اشعر را بسه قبیله نسبت میکنند: حنیکه و رکب و بنوناحیه . و باز قبیله ٔ حنیکه منشعب میشوند بدین شعوب مذکوره و قبایل مسطوره : جیله . آسن . سائبه . مراطه . زعانج . بنومجیده . حنیک . سدوس . ثابر. حدال . حشان . دودانک (دودنک ...
-
حش
لغتنامه دهخدا
حش . [ ح َش ش ] (ع اِ) آبخانه . بیت الخلا. حاجت جای . جای قضای حاجت بیرون شهر. (منتهی الارب ). پارگین . ادبخانه . آبخانه . قال : احمدبن خضرویة : القلوب جوالة اما ان تجول حول العرش و اما ان تجول حول الحش . (صفة الصفوة). و عطار بجای این عبارت عربی گوید...