کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسین ادمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسین ادمی
لغتنامه دهخدا
حسین ادمی . [ ح ُ س َ ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن محمد بغدادی مهندس منجم مکنی به ابوعلی . او راست : کتاب الحرافات و الحیطان و عمل الساعات . (هدیة العارفین ج 1 ص 32).
-
واژههای مشابه
-
حسین آباد کدخدا حسین
لغتنامه دهخدا
حسین آباد کدخدا حسین . [ ح ُ س ِ دِ ک َ خ ُ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران واقع در 22هزارگزی جنوب خاور ورامین و چهارهزارگزی راه نیمه شوسه ٔ ورامین به مبارکه . ناحیه ای است در جلگه ولی معتدل . دارای 149 تن سکنه ...
-
کلاته حسین
لغتنامه دهخدا
کلاته حسین . [ ک َ ت ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته حسین
لغتنامه دهخدا
کلاته حسین . [ ک َ ت ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند. محلی کوهستانی و گرم سیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
امینحسین
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin hoseyn) (عربی) از نامهای مرکب ، ← امین و حسین .
-
حسینمهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: hoseyn mahdi) (عربی) از نامهای مرکب مردان ، ← حسین و مهدی .
-
غلام حسین
فرهنگ نامها
(تلفظ: qolām hoseyn) (عربی) ] غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + حسین [ ، ارادتمند و فرمان بردار حسین ] منظور امام حسین (ع)[.
-
طهحسین
فرهنگ نامها
(تلفظ: tāhā hoseyn) (عربی) (در اعلام) ادیب و محقق مصری که از آثار مشهور او ' الایام ' (روزها) است که به زبانهای انگلیسی ، آلمانی ، ایتالیایی اسپانیایی ، روسی ، فارسی ، چینی و غیره ترجمه شده .
-
زمین حسین
لغتنامه دهخدا
زمین حسین . [ زَ ح ُ س َ ] (اِخ ) دیه مرکزی دهستان بهرآسمان است که در بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
سلطان حسین
لغتنامه دهخدا
سلطان حسین . [ س ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) صفوی رجوع به حسین صفوی شود.
-
سلطان حسین
لغتنامه دهخدا
سلطان حسین . [ س ُح ُ س َ ] (اِخ ) ابن منصور بایقرا... وی در دربار هرات یکی از درخشانترین مراکز ادب و هنر و علم در مملکت ایران بشمار میرود. بعضی اشعار فارسی او این است :در غم عشقت مرا نی تن نه جانی مانده این خیالی گشته وزان یک گمانی مانده داغها بر اس...
-
طه حسین
لغتنامه دهخدا
طه حسین . [ طا ها ح ُس َ ] (اِخ ) (دکتر) در 14 نوامبر 1889 م . در ماقاقا (مصر علیا) متولد شده است . در سن سه سالگی به بیماری تورّم چشم مبتلا گردیده و نابینا گشته است . تحصیلات ابتدائی او در مدرسه ٔ دهکده برای فراگرفتن قرآن آغاز گردید. در سال 1902 پدر...
-
غوچ حسین
لغتنامه دهخدا
غوچ حسین . [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) پسر امیر حسن ایلکانی و نواده ٔ امیر چوپان که به دست سلیمان خان کشته شد. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ج 1 ص 135 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 30 شود.
-
ینگ حسین
لغتنامه دهخدا
ینگ حسین . [ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 54000گزی شمال خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو شفیعآباد به داراشوب ، با 138تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...