کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسینمهدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) یا مهدی منتظر(ع ). محمدبن حسن عسکری ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به امام زمان ، صاحب الزمان ، امام منتظر، حجةالقائم ،امام قائم و قائم آل محمد. آخرین امام از امامان دوازده گانه ٔ شیعه ٔ امامیه است . به سال 255 هَ . ق . / 870 م . در...
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ دی ی ] (ع ص ) هدایت کرده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هدایت کرده شده . ارشادشده . ج ، مهدیون . (ناظم الاطباء). هدایت شده .
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ] (اِخ ) به زعم اهل سنت و جماعت ، کسی که در موقع معینی برای تقویت دین ظهور می کند. بسیاری از اهل سنت و جماعت مهدی را در شخص معین منحصر نمی دانند، بلکه معتقدند در هر عصر ممکن است مهدی ظهور کند : بلقیس بانوان و سلیمان شه اخستان کز عدل و دین...
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م ِ دا] (ع اِ) آنچه در آن هدیه آورند چون طبق و جز آن . (از ناظم الاطباء). آنچه هدیه در وی آرند چون طبق و جزآن که با هدیه باشد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). طبق هدیه . (مهذب الاسماء). || (ص ) هدیه آورنده . مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (ناظ...
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م ُ ] (ع ص ) هدیه کننده . اهداکننده . پیشکش کننده : واجب است که تحف و هدایا مناسب متحف و مهدی باشد. (تجارب السلف ). رجوع به اِهْداء شود.
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [م ُ دا ] (ع ص ) هدیه فرستاده شده . پیشکش شده . (ناظم الاطباء). هدیه داده شده . هدیه آورده . رجوع به اهداء شود.
-
مهدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَهدیّ] ma(e)hdi ۱. نام قائممقام منتظر در نزد شیعیان.۲. (صفت) [قدیمی] کسی که خداوند او را بهسوی حق هدایت نموده؛ هدایتشده؛ ارشادشده.
-
مهدی
واژهنامه آزاد
هدایت شده،کسی که او را خداوند به حق دعوت کرده است،
-
حسین
فرهنگ نامها
(تلفظ: hoseyn) (عربی) خوب ، نیکو ؛ (در اعلام) امام سوم شیعیان و پسر علی ابن ابیطالب (ع) از حضرت فاطمه(س) .
-
حسین
فرهنگ فارسی معین
(حُ سَ یا س ِ) [ ع . ] (ص .) مصغر حسن .
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح َ ] (ع ص ) صاحب جمال . حَسَن .
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم تفلیسی . رجوع به حبیش تفلیسی و مقدمه ٔ این لغتنامه شود.
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم دلویه ابوسهل مدینی ، محدث اصفهانی است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 280).
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم غواص مکنی به ابومنصور سنجری سجزی . رجوع به حسین سنجری و کشف الظنون در ذیل «عیون التفاسیر» شود.
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمد. رجوع به حسین نطنزی شود.