کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسینمهدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسینمهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: hoseyn mahdi) (عربی) از نامهای مرکب مردان ، ← حسین و مهدی .
-
واژههای مشابه
-
حسین مهدی
لغتنامه دهخدا
حسین مهدی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ ] (اِخ )هشتمین تن از ائمه ٔ رسی در سعدا است که از 393 هَ .ق . سلطنت کرد و وفات او در 404 هَ . ق . بوده است .
-
مهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahdi) (عربی) (در قدیم) هدایت شده ؛ (در اعلام) نام قائم منتظَر (ع) در نزد شیعه؛ مهدی منتظَر (ع)، مکنی ]کنیهی او[ به ابوالقاسم محمد بن عسکری ملقب به امام زمان ، صاحب الزمان ، حجت القائم ، امام قائم ، قائم آل محمد ، آخرین امام از امامان دوازده ...
-
مهدی
فرهنگ فارسی معین
(مَ یّ) [ ع . ] (اِمف .) هدایت شده ، ارشاد شده .
-
مهدی
فرهنگ فارسی معین
(مُ دا) [ ع . ] (اِمف .) هدیه داده شده .
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ، معروف به ابن تومرت . رجوع به ابن تومرت و رجوع به مهدویت شود.
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) ابومحمد عبیداﷲ، ملقب به المهدی . مؤسس دولت فاطمیان مصر است . در نسب وی میان ارباب سیر اختلاف است ، ولی اغلب نسب او را به علی (ع ) می رسانند. وی به سال 296 هَ . ق . در سی وهفت سالگی در شهر سجلماسه در شمال افریقا قیام کرد و تمام ...
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سردارآباد بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 5هزارگزی جنوب غربی شوشتر و 3هزارگزی جنوب راه دزفول به شوشتر. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 68هزارگزی شمال شرقی اهواز و در ساحل غربی رودخانه ٔ شطیط. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) شیخ محمد احمدبن سیدعبداﷲ، معروف به مهدی (متمهدی ) (1843-1885 م .). در حدود سال 1880 م . ادعای مهدویت کرد و در سودان علیه مصر و انگلستان قیام نمود و یاران او به زودی در 1885 شهر خرطوم را متصرف شدند و ویران کردند. خود وی در همان س...
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) لقب محمد ثانی ، یازدهمین خلیفه ٔ اموی اسپانیا. رجوع به امویان اندلس شود.
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن حسن بن قاسم زیدی . از نسل الهادی الی الحق . صاحب یمن و از ائمه ٔ زیدیه بود. بعد از وفات محمدبن اسماعیل با او بیعت کردند (سال 1097 هَ . ق .) و در سال 1127 خلع گردید و سال بعد درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 859). و ر...
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) محمدبن ادریس بن علی حمودی . از پادشاهان دولت حمودی است در اندلس . در 438 هَ . ق . به حکومت رسید و به سال 450 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 861).
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ القائم بامراﷲبن عبدالرحمن ، ابوعبداﷲ مهدی سعدی . از پادشاهان بزرگ دولت سعدیون در مراکش بود. به سال 946 هَ . ق . با اوبیعت کردند. با پرتقالیها جنگید و آنان را از بلاد سوس بیرون کرد و سرانجام به دست یکی از موالی خود ک...