کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حسران
معنی
(حَ) [ ع . ] (ص فا.) آن که حسرت برد، افسوس خور.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسران
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص فا.) آن که حسرت برد، افسوس خور.
-
حسران
لغتنامه دهخدا
حسران . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) حسیر. حسر. آرمان خوار. (مهذب الاسماء). دریغخوار. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
آرمان خوار
لغتنامه دهخدا
آرمان خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) حسیر. حسران . حسر. حسرت خوار.
-
رباب
لغتنامه دهخدا
رباب . [ رُ ](اِخ ) بنت امروءالقیس کلابیه و مادر عبداﷲبن حسین و بروایاتی مادر فرزند شش ماهه ٔ امام حسین معروف به علی اصغر که در کربلا به تیر حرمله شهید شد. حضرت حسین به این خاتون علاقه ٔ خاصی داشت . پدر وی امرءالقیس در عهد خلیفه ٔ ثانی به اسلام مشرف ...