کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسابداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حسابداری
/hesābdāri/
معنی
۱. عمل منظم نگهداشتن حسابها.
۲. (اسم) شعبهای در یک اداره یا مؤسسه که به حسابهای آن اداره یا بنگاه رسیدگی میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
محاسبهگری، محاسبی، شغل حسابدار
برابر فارسی
شماردار
دیکشنری
accountancy, accounting
-
جستوجوی دقیق
-
حسابداری
واژگان مترادف و متضاد
محاسبهگری، محاسبی، شغل حسابدار
-
حسابداری
فرهنگ واژههای سره
شماردار
-
حسابداری
لغتنامه دهخدا
حسابداری . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) عمل حسابدار. محاسبه . حِساب . شمار . || (اِ مرکب ) اداره ٔ محاسبات .
-
حسابداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hesābdāri ۱. عمل منظم نگهداشتن حسابها.۲. (اسم) شعبهای در یک اداره یا مؤسسه که به حسابهای آن اداره یا بنگاه رسیدگی میکند.
-
حسابداری
دیکشنری فارسی به عربی
محاسبة
-
واژههای مشابه
-
accounting server
کارساز حسابداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] رایانهای که در شبکۀ داخلی بهصورت خودکار هزینۀ استفاده از خدمات را محاسبه میکند
-
اصول حسابداری
دیکشنری فارسی به عربی
محاسبة
-
ممیز حسابداری
دیکشنری فارسی به عربی
مدقق
-
accounting rate system
سامانۀ حسابداری نرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سامانهای که تقسیم درآمدهای حاصل از تماسهای بینالمللی بین شرکتهای مخابراتی را مدیریت میکند
-
مربوط به ممیزی و حسابداری
دیکشنری فارسی به عربی
سمعي
-
جستوجو در متن
-
accounting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حسابداری، اصول حسابداری، برسی اصل و فرع
-
lapidates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حسابداری
-
reckoner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حسابداری