کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حزن انگیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
حزنانگیز
واژگان مترادف و متضاد
اندوهبار، اندوهزا، جگرسوز، حزنآلود، حزنآور، حزین، غمآلود، غمافزا، غمانگیز، غمبار ≠ سرورانگیز، طربانگیز
-
جستوجو در متن
-
tragic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غم انگیز، فجیع، حزن انگیز، محزون
-
pathetic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأسفبار - رقت انگیز، احساساتی، رقت انگیز، سوزناک، حزن اور، دارای احساسات شدید، تاثر اور
-
sombrous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیر، گرفته، حزن انگیز، سیر، پر رنگ
-
sepulchral
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاچاقچی، حزن انگیز، دفنی، ارامگاهی، گوری، مقبرهای
-
tragedies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراژدی، فاجعه، مصیبت، نمایش حزن انگیز، سوگ نمایش
-
tragedy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراژدی، فاجعه، مصیبت، نمایش حزن انگیز، سوگ نمایش
-
انگیز
لغتنامه دهخدا
انگیز. [ اَ ] (اِ) ریشه ٔ فعل انگیزیدن ، آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد. محرک . انگیزه . (فرهنگ فارسی معین ) : گمان می برم که قصه ٔ دمنه انگیزحسودان باشد. (انوار سهیلی از فرهنگ فارسی معین ).آنکه می کشت مرا غمزه ٔ خونریز تو بودگرچه او کشت ولیکن همه انگ...
-
گاگریو
واژهنامه آزاد
گاگِرِیو؛ اشعاری حزن انگیز که زنان بختیاری در مراسم سوگواری با آواز می خوانند.
-
tragicomic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراژیکومیک، غم انگیز وتفریحی، مربوط به اثر کمدی وتراژدی، حاوی حوادث حزن اور و خنده اور
-
پولین
لغتنامه دهخدا
پولین . [پ ُ] (اِخ ) رجوع به بناپارت شود. || یکی از قهرمانان «پولیوکت » داستان حزن انگیز «کرنی ».
-
هام
لغتنامه دهخدا
هام . [ م م ] (ع ص ) مهم . شورانگیز. مهیج . (یادداشت مؤلف ): امر هام ؛ کار مهم . || حزن انگیز. اندوهگن . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ).
-
رثائة
لغتنامه دهخدا
رثائة. [ رَث ْ ثا ءَ ] (ع ص ) رثایة. زن گریه کننده بر مرده . (منتهی الارب ). نَوّاحه . (اقرب الموارد). زن نوحه گر. (یادداشت مرحوم دهخدا). زن که با خواندن اشعار حزن انگیز و مرثیه در مجالس ختم مردگان مردم را بگریاند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
رابوعا
لغتنامه دهخدا
رابوعا. (ع اِ) چهارگفتار، کتابی که چهار رابوع داشته باشد. (قفطی ). || مجموعه ٔ چهار قطعه که سه قطعه حزن انگیز و یکی خنده آور باشد. || یک نمایش وهمی مضحک که بشرکت شعرای قدیمی یونان برگزار میشد. || (اِخ ) مجموع چهار مباحثه و سئوال و جواب افلاطون .