کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حزاری
لغتنامه دهخدا
حزاری . [ ح َزْ زا ] (حامص ) حزر. دید. تخمین . برآورد.
-
واژههای همآوا
-
هزاری
لغتنامه دهخدا
هزاری . [ هََ / هَِ ] (ص نسبی ) نزد کشتی گیران ، کسی که هر روز هزاربار تخته شلنگ نماید. (غیاث ) (آنندراج ) : ای که در هند جفا تیغ تو کاری باشدمنصب تخته شلنگ تو هزاری باشد.میرنجات .
-
هزاری
لغتنامه دهخدا
هزاری . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که دارای 25 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
هزاری
لغتنامه دهخدا
هزاری . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار که دارای 100 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و محصول آن غله ،خرما و برنج است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
هزاری
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ق . کثرت ) (عا.) 1 - هزار بار. 2 - مکرر، به دفعات بسیار.
-
حذاری
لغتنامه دهخدا
حذاری . [ ح َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَذِر. || ج ِ حِذْریة.
-
حذاری
لغتنامه دهخدا
حذاری . [ ح ُ ] (ص نسبی ) منسوب به حذار، بطنی از بنی اسد. (سمعانی ).
-
هزاری
لهجه و گویش تهرانی
هزار تومانی