کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حریمشکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حریمشکنی
مترادف و متضاد
۱. بیاحترامی، هتکحرمت
۲. تجاوز، تعدی
۳. تخطی
فعل
بن گذشته: حریمشکنی کرد
بن حال: حریمشکنی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
privacy compromise
حریمشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] دسترسی افراد غیرمجاز به اطلاعات شخصی یا محرمانۀ دیگران
-
واژههای مشابه
-
runway incursion, RWI
حریمشکنی باند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حضور بیموقع و غیرمجاز هرگونه وسیله یا عامل مزاحم در محدودۀ باند در زمانی که هواگَرد در آن در حال نشست یا برخاست است
-
حریم
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم ۲. مکان مقدس ۳. محدوده، حیطه، قلمرو، مرز ۴. منطقه محافظتشده
-
privacy
حریم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] محدودهای که در آن تعیین میشود کدام اطلاعات شخصی است و ممکن است به چه منظور در اختیار چه کسانی قرار گیرد
-
حریم
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پیرامون و گرداگرد خانه . 2 - مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب باشد. ج . احرم . حروم .
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعدالعشیرة جعفی . و در تاج العروس گوید: حریم بن جعفی بن سعدالعشیرة برادر مرّان بن جعفی است . و این دو، دو بطن از عرب باشند.
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح َ ] (اِخ ) قریه ای است به یمامة از بنی العنبر. (معجم البلدان ).
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح َ ] (ع ص ) بازداشت کرده و حرام کرده شده که مس آن جائز نیست . چیزی که حرام باشد. چیزی که حرام باشد و دست بدان نتوان کرد. || چیزی که آنرا حمایت کنند و جنگ کنند بر آن . || (اِ) شریک . انباز. || جامه ٔ مُحرِم . || جامه ای که محرمان برکندندی و ...
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن از... || بی بهره گردانیدن از... حرمان . حَرم . حِرمة.
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن حرام . مستوفی آرد: بروز فتح مکه مسلمان شد و صدوبیست سال عمر یافت ، شصت سال در جاهلیت و شصت در اسلام . در سنه ٔ ثمانی و خمسین وفات کرد. وی برادرزاده ٔ خدیجه بود. (تاریخ گزیده ص 222).
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جائیست به حجاز که جنگ میان طائفه ٔ کنانه و خزاعة در آن رخ داد. (معجم البلدان ).
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جائیست به دیار بنی تغلب نزدیک ذی بهدا. (معجم البلدان ).
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) دژی از اعمال تعز به یمن .
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) وادی به دیار بنی نمیر و آبها دارد. (معجم البلدان ).