کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حریق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حریق
/hariq/
معنی
آتشسوزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آتشسوزی
۲. سوختن
۳. زبانه آتش، شعله آتش
۴. سوخته
دیکشنری
fire
-
جستوجوی دقیق
-
حریق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتشسوزی ۲. سوختن ۳. زبانه آتش، شعله آتش ۴. سوخته
-
حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حریق جنگل
-
حریق
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سوزش . 2 - زبانة آتش .
-
حریق
لغتنامه دهخدا
حریق . [ ح َ ] (اِخ ) رودیست که به بحر خزر ریزد و محل صید ماهی است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 23). رجوع به حریف رود شود.
-
حریق
لغتنامه دهخدا
حریق . [ ح َ ] (ع اِ) آتش سوز. (ربنجنی ).آتش ْسوزان . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ) : یار بادت توفیق روزبهی با تو رفیق دوستت باد حریق دشمنت غیشه و نال . رودکی . || سوزش . || سوخته ٔ به آتش . ج ، حَرقی ̍. سوخته شده . سوخته . || آتش سوزان . سوزنده . || ...
-
حریق
لغتنامه دهخدا
حریق . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن نعمان بن منذر. برادر حُرَقَة است . (منتهی الارب ).
-
حریق
لغتنامه دهخدا
حریق . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) گزنه . انجره . قریس . قریص . بنات النار .- حریق املس . رجوع به این کلمه شود.
-
حریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hariq آتشسوزی.
-
حریق
دیکشنری فارسی به عربی
نار
-
واژههای مشابه
-
حريق
دیکشنری عربی به فارسی
شعله درخشان يا اتش مشتعل , رنگ يا نور درخشان , فروغ , درخشندگي , جار زدن , باتصوير نشان دادن , اتش سوزي بزرگ , حريق مدهش
-
حَرِيقِ
فرهنگ واژگان قرآن
آتش - زبانه آتش - سوزاننده
-
fire edge
لبۀ حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] هر قسمت از مرز یک حریق فعال در لحظهای مشخص
-
burned area, burn area
محدودۀ حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] محدودۀ مشخصی از زمین که حریق در آن گسترش یافته باشد
-
fire map
نقشۀ حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← نقشۀ بسامد حریق