کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حریف بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مجاهز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مُجهِّز] [قدیمی] mojāhez ۱. کسی که اسباب کاری را فراهم کند.۲. حریف قمار؛ حریف در بازی نرد، شطرنج، و جز آن.
-
توپ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) در بازی قمار، روی دست حریف رفتن بدون این که دست شخص بهتر از دست حریف باشد، بلوف .
-
گنجفه
لغتنامه دهخدا
گنجفه . [ َگ ج َ ف َ / ف ِ ] (اِ) نام بازیی است معروف .... (آنندراج ذیل گنجیفه ). در مجله ٔ یغما مقاله ای تحت عنوان گنجفه آمده است که خلاصه ٔ آن نقل میشود: گنجفه چیست ؟ مؤلف آنندراج نویسد: «گنجیفه بالفتح ف ، نام بازیی است معروف آنرا به حذف تحتانی گن...
-
ناحریف
لهجه و گویش تهرانی
کفتر بازی که کبوتردیگران را پس میدهد#حریف
-
مجاهز
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حریف در قمار، حریف در بازی نرد و شطرنج . 2 - فراهم کنندة وسایل و اسباب کاری . 3 - مستوفی .
-
مارس
لغتنامه دهخدا
مارس . (ترکی ، اِ) باخت در بازی نرد بطوریکه حریف همه ٔ مهره های خود را برداشته باشد و شخص مقابل نتوانسته باشد هیچ مهره را بردارد. در این صورت دو دست باخت محسوب می شود. (از فرهنگ فارسی معین ).- مارس شدن ؛ دوبار باختن حریف را، و آن وقتی است که پیش از ...
-
پیش بر
لغتنامه دهخدا
پیش بر. [ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه پیش برد. آنکه قبل از دیگران ببرد. || آنکه پیشتر بعده ٔ معینه برد و بر حریف غلبه کند در قمار. آنکه عده ٔ دست های برده اش پیش از حریف خاتمه یابد. سه دست پیش بر (در نرد و غیره )، یعنی سه دست بازی را از حریف زودتر ببرد. آن...
-
پنج دستی
لغتنامه دهخدا
پنج دستی . [ پ َدَ ] (ص نسبی ) بازی ورق که پنج حریف با هم بازند.
-
توپ زدن
لغتنامه دهخدا
توپ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) توپ انداختن . (ناظم الاطباء). آتش کردن توپ . تیر انداختن با توپ . توپ درکردن . || به اصطلاح قماربازی ، بر روی دست حریف برخاستن در صورتی که دست خودش پست تر از دست حریف باشد. (ناظم الاطباء). در اصطلاح قمار، بالا بردن مبلغ...
-
مارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] mārs در بازی نرد، نوعی باخت دوامتیازی که در آن بازنده همۀ مهرههایش از بازی خارج شده باشد، درحالیکه حریف همۀ مهرههایش در بازی باشد.
-
ice hockey
هاکی روی یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی هاکی که بر روی یخسُرگاه بازی میشود و در آن بازیکنانِ مجهز به یخسره و چوب هاکی سعی میکنند استوانک را وارد دروازۀ حریف کنند
-
man marking, mark 2
یارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] راهبردی دفاعی که بر پایۀ آن به یکی از بازیکنان تکلیف میشود که برای بیاثر کردن بازیکن حریف در طول بازی شانهبهشانۀ او حرکت کند
-
forward 3, attacker
مهاجم 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکنی که در بازیهای میدانی و گروهی مطابق با آرایش تیمی وظیفه اصلیاش حمله کردن به دروازه یا مدافعان حریف به قصد گل زدن یا کسب امتیاز است
-
defender, back 2
دفاع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکنی که در بازیهای میدانی و گروهی، مطابق با آرایش تیمی، وظیفۀ اصلیاش ممانعت از گل زدن یا کسب امتیاز توسط حریف است متـ . مدافع
-
libero 2, sweeper, sweeper back
دفاع آخر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در فوتبال، بازیکنی که پشت مدافعان بازی میکند و هیچ حریف خاصی را یارگیری نمیکند متـ . مدافع آخر