کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حریف بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
همه فن حریف
لغتنامه دهخدا
همه فن حریف . [ هََ م َ / م ِف َ ح َ ] (ص مرکب ) کسی که تن به هر کار میدهد یا از عهده ٔ هر کار خوب یا بد برمی آید. (یادداشت مؤلف ).
-
همه فن حریف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] hamefanharif کسی که در هر کار و هر هنری دست دارد.
-
کنار زدن حریف
دیکشنری فارسی به عربی
إقصاء الرقيب
-
همه فن حریف
دیکشنری فارسی به عربی
متنوع
-
حریف کسی بودن
دیکشنری فارسی به عربی
مباراة
-
حریف و رفیق
فرهنگ گنجواژه
دوست و دشمن.
-
حریف و نظرباز
فرهنگ گنجواژه
اهل حال.
-
حریف و یار
فرهنگ گنجواژه
معشوق.
-
حریف را از میدان درکردن
دیکشنری فارسی به عربی
خدعة
-
با ضربت بیهوش کننده ای حریف رابزمین زدن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة قاضية
-
مبارزه ژاپنی با استفاده از نیروی حریف برای پیروزی براو
دیکشنری فارسی به عربی
مصارعة يابانية
-
جستوجو در متن
-
هم بازی
لغتنامه دهخدا
هم بازی . [ هََ ] (ص مرکب ) دو کودک که با یکدیگر بازی کنند یا دو حریف که نرد و شطرنج و یا قمار بازند : به راستی که نه هم بازی تو بودم من تو شوخ دیده مگس بین که می کند بازی .سعدی .
-
مارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] mārs در بازی نرد، نوعی باخت دوامتیازی که در آن بازنده همۀ مهرههایش از بازی خارج شده باشد، درحالیکه حریف همۀ مهرههایش در بازی باشد.
-
ناحریف
لهجه و گویش تهرانی
کفتر بازی که کبوتردیگران را پس میدهد#حریف
-
مواغدة
لغتنامه دهخدا
مواغدة. [ م ُ غ َ دَ ] (ع اِ) یک نوع از بازی . (ناظم الاطباء). نوعی بازی که بازی کننده همان عمل و کاری کند که یار و حریف او انجام دهد.