کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حریت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حریت
/horriy[y]at/
معنی
۱. آزادی.
۲. آزادگی؛ آزادمردی؛ آزادمنشی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزادمنشی، آزادگی، آزادی، آزادمردی، آزادهخویی، حمیت، رادی، وارستگی ≠ بردگی
دیکشنری
freedom
-
جستوجوی دقیق
-
حریت
واژگان مترادف و متضاد
آزادمنشی، آزادگی، آزادی، آزادمردی، آزادهخویی، حمیت، رادی، وارستگی ≠ بردگی
-
حریت
فرهنگ فارسی معین
(حُ رّ یَّ) [ ع . حریة ] (اِمص .) آزادگی ، آزادمنشی .
-
حریت
لغتنامه دهخدا
حریت . [ ح ُرْ ری ی َ ] (ع اِ) زمین نرم ریگناک .
-
حریت
لغتنامه دهخدا
حریت . [ ح ُرْ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) آزادی . (دهار). آزادمردی . حَرار. حُرّی . آزاد شدن . آزادمرد شدن . (دهار). آزادگی : می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد... و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته ... و مکر و خدیعت بیدار و وفا و حریت...
-
حریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حرّیـّة] horriy[y]at ۱. آزادی.۲. آزادگی؛ آزادمردی؛ آزادمنشی.
-
واژههای همآوا
-
هریت
لغتنامه دهخدا
هریت . [ هََ ] (ع ص ) فراخ . || فراخ کنج دهن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زن هر دو راه یکی شده . (منتهی الارب ). || فرس هریت ؛ اسپ که عذار لجام آن کوتاه بود خلاف اصیل . (منتهی الارب ). || (اِ) شیربیشه . || (ص ) مردی که راز را نپوشد. || مرد زشت...
-
حریة
لغتنامه دهخدا
حریة. [ ح َ ی ی َ ] (ع ص ) تأنیث حَری ّ، سزاوار. ج ، حریّات . حَرایا.
-
حریة
لغتنامه دهخدا
حریة. [ ح ُرْ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) در اصطلاح عرفا؛ خارج شدن از بندگی کائنات و قطع تمام علاقات با غیر واجب میباشد، و آن دو درجه دارد: حریت عامه که آزادی ازقید شهوات باشد. و حریت خاصه که آزادی از رقیت آداب و رسوم است چه در این مرتبه انسان در تج...
-
جستوجو در متن
-
hartite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حریت
-
رقیت
واژگان مترادف و متضاد
بردگی، بندگی، غلامی، ≠ حریت
-
آزادمنشی
واژگان مترادف و متضاد
آزادگی، حریت، وارستگی
-
آزادگی
واژگان مترادف و متضاد
آزادمنشی، اختیار، اصالت، جوانمردی، حریت، وارستگی ≠ اسارت، بندگی
-
حمیت
واژگان مترادف و متضاد
آزادگی، آزادمنشی، بزرگواری، بلندهمتی، پایمردی، تعصب، جوانمردی، حریت، رادی، عرق، عصبیت، غیرت، غیرتمندی، فتوت، مروت ≠ ناجوانمردی