کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکت و برکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
relative motion, apparent motion
حرکت نسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حرکت هر ذره یا سامانه نسبت به یک چارچوب مرجع معین
-
حرکت وضعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← چرخش 2
-
movement capacity
ظرفیت حرکت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ظرفیت تردد وسایل نقلیه در یک خط عبور معین
-
قابلیت حرکت
لغتنامه دهخدا
قابلیت حرکت . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ح َ رَ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابل حرکت بودن . پذیرای حرکت بودن .
-
حرکت اختلاجی
لغتنامه دهخدا
حرکت اختلاجی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی که بی اختیار در عضلات بدن حاصل شود. لقوه .
-
حرکت اختیاری
لغتنامه دهخدا
حرکت اختیاری . [ ح َ رَ ک َ ت ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ارادی . رجوع به حرکت ارادی شود.
-
حرکت ارتعاشی
لغتنامه دهخدا
حرکت ارتعاشی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت اهتزازی . حرکت نوسانی . رجوع به این دو کلمه شود.
-
حرکت اهتزازی
لغتنامه دهخدا
حرکت اهتزازی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ارتعاشی . حرکت نوسانی . رجوع به این دو کلمه شود.
-
حرکت بروانی
لغتنامه دهخدا
حرکت بروانی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ب ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ذرات میسل که بسرعت انجام میگیردو در زیر میکروسکوپ معمولی دیده نمیشود. رجوع به گیاه شناسی تشریح عمومی نباتات حبیب اﷲ ثابتی ص 76 شود.
-
حرکت پرتوپلاسمی
لغتنامه دهخدا
حرکت پرتوپلاسمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ پْرُ / پ ُ رُ ت ُ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 83 شود.
-
حرکت جواله
لغتنامه دهخدا
حرکت جواله . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ج َوْ وا ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک قدیم ) نوعی حرکت مستدیره . حرکت آتش چرخان . رجوع به جَوّاله شود.
-
حرکت دادن
لغتنامه دهخدا
حرکت دادن . [ ح َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جائی به جائی منتقل کردن چیزی را. || به حرکت درآوردن ماشین را.
-
حرکت زشت
لغتنامه دهخدا
حرکت زشت . [ ح َ رَ ک َ ت ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار ناشایست .
-
حرکت سیتوپلاسمی
لغتنامه دهخدا
حرکت سیتوپلاسمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ت ُ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 82 شود.
-
حرکت کردن
لغتنامه دهخدا
حرکت کردن . [ ح َ رَ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حرکت . جنبش . شروع به مسافرت . از جائی به جائی رفتن .