کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکت طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حرکت دائمی
لغتنامه دهخدا
حرکت دائمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ابدی . حرکت دائم ، مانند حرکت افلاک در هیئت بطلمیوس و حرکت درونی اتم در فیزیک معاصر.
-
حرکت دادن
لغتنامه دهخدا
حرکت دادن . [ ح َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جائی به جائی منتقل کردن چیزی را. || به حرکت درآوردن ماشین را.
-
حرکت دودی
لغتنامه دهخدا
حرکت دودی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی شبیه به حرکت دود (کِرم ). حرکتی کِرم گونه : امعا حرکت دودی دارد. و رجوع به دودی شود.
-
حرکت دوری
لغتنامه دهخدا
حرکت دوری . [ ح َ رَ ک َ ت ِ دَ/ دُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی شبیه به استداره . حرکت مستدیره و آن حرکتی باشد که هر جزء از اجزاء متحرک از جای خود به جای دیگر رود ولیکن کل متحرک به جای خود باقی بماند، مانند حرکت سنگ آسیا. احمد نگری گوید: حرکت مس...
-
حرکت دولابی
لغتنامه دهخدا
حرکت دولابی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از حرکت افلاک است در اصطلاح هیئت بطلمیوسی . در مقابل حرکت رحوی و حرکت حمایلی . حرکتی دوری است که دائره ای فرضی همچون دولاب عمود بر دائره ٔ افق بوجود آورد.
-
حرکت ذاتی
لغتنامه دهخدا
حرکت ذاتی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی است که عُروض آن بر ذات جسم بنفسه باشد. (تعریفات جرجانی ). در مقابل حرکت عرضی . و رجوع به دستور العلماء احمد نگری شود.
-
حرکت رحوی
لغتنامه دهخدا
حرکت رحوی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ رَ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح هیئت قدیم ، نوعی از حرکات افلاک است . در برابر حرکت حمایلی و حرکت دولابی . حرکتی دوری که خطی فرضی همچون مدار آسیا ایجاد کند.
-
حرکت زشت
لغتنامه دهخدا
حرکت زشت . [ ح َ رَ ک َ ت ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار ناشایست .
-
حرکت ژیراتوار
لغتنامه دهخدا
حرکت ژیراتوار. [ ح َ رَ ک َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از حرکت پرتوپلاسمی است که در کنار غشاء دیده میشود و معمولاً در یک جهت صورت گیرد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی صص 82-83 شود.
-
حرکت سیتوپلاسمی
لغتنامه دهخدا
حرکت سیتوپلاسمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ت ُ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 82 شود.
-
حرکت عرضی
لغتنامه دهخدا
حرکت عرضی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی که عُروض او بر جسم بوسیله ٔ عُروض اوست بر جسم دیگر، مانند جالس در کشتی . (تعریفات جرجانی ).در مقابل حرکت ذاتی . و رجوع به دستورالعلماء شود.
-
حرکت فلکی
لغتنامه دهخدا
حرکت فلکی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در مقابل حرکت عنصری . افلاک حرکتی دائم دارند، در مقابل حرکت عناصر که متجدد و حادث است .
-
حرکت قطعی
لغتنامه دهخدا
حرکت قطعی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت بمعنی القطع. مقابل حرکت توسطی . جرجانی گوید: امری ممتد از آغاز تا پایان مسافت طی شده است ، و آن وقتی حاصل آید که جسم متحرک به پایان مسافت رسیده باشد. (تعریفات ).
-
حرکت قوسی
لغتنامه دهخدا
حرکت قوسی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ق َ / قُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت کمانی . کمانه کردن . و این غیر از حرکت حمایلی است .
-
حرکت کردن
لغتنامه دهخدا
حرکت کردن . [ ح َ رَ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حرکت . جنبش . شروع به مسافرت . از جائی به جائی رفتن .