کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکتشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
kinematics
حرکتشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از علم مکانیک که به مطالعۀ حرکت سامانۀ ذرات مادی بدون توجه به نیروهای مؤثر بر سامانه میپردازد متـ . سینماتیک
-
kinesics
حرکتشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مطالعۀ حرکت بدن بهعنوان بخشی از فرایند ارتباط
-
واژههای مشابه
-
حرکت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحرک، تکان، جنبش ≠ سکون ۲. قیام، نهضت ≠ رفرم ۳. رحلت، کوچ ≠ اقامت ۴. عزیمت ۵. سیر، گردش ۶. اهتزاز، نوسان ۷. رفتار، عمل ۸. وول ≠ سکون
-
حرکت
فرهنگ واژههای سره
جنبش، جنبه
-
way
حرکت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جابهجایی شناور در آب
-
action 2
حرکت!
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فرمان کارگردان برای آغاز رویداد صحنه
-
حرکت
فرهنگ فارسی معین
(حَ رَ کَ) [ ع . حرکة ] 1 - (مص ل .) تکان خوردن ، جنبیدن . 2 - جابه جا کردن ، تکان دادن . 3 - جنبش ، فعالیت . 4 - رفتار، عمل . 5 - (اِ.) هر یک از سه نشانة نوشتاری واکه های کوتاه شامل فتحه ، کسره و ضمه . 6 - خروج از حالت موجود به طور تدریج (فلسفه ).
-
حرکت
لغتنامه دهخدا
حرکت . [ ح َ رَ ک َ ] (ع مص ) حَرَکة. جنبش . جنبیدن . مقابل سکون ، آرام ، آرامیدن ، درنگ . تحشحش . حشحشة. کون . ذماء. تقتقة. رکضت . نهضت . مور. تمور. تکان . تکان خوردن . سید جرجانی گوید: حرکت اشغال حیزی است پس از حیزی . و هم او گوید: حرکت خروج از قوه...
-
حرکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حرَکة، مقابلِ سکون] hare(a)kat ۱. تغییر مکان دادن: فردا حرکت خواهم کرد.۲. [مجاز] رفتار: حرکت بیادبانه.۳. جنبش.۴. (ادبی) هریک از سه علامت نوشتاری واکههای کوتاه، شامل -َ ،-ِ، و-ُ.=حرکت انتقالی: (نجوم) حرکتی که کرۀ زمین در مدت ۳۶۵ رو...
-
حرکت
دیکشنری فارسی به عربی
بادرة , تحرک , تحريک , حرکة , سفر , سلوک , ضربة , مغادرة , وکزة
-
حرکت
واژهنامه آزاد
واژه صغده در لهجه محلی بیرجندی به معنی فدات به کار می رود
-
hygrokinematics
نمحرکتشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مطالعۀ توصیفی حرکت مادۀ آب در جوّ
-
شناسی
لغتنامه دهخدا
شناسی . [ ش ِ ] (حامص ) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست :- آب شناسی . آدم شناسی . انجم شناسی . ایران شناسی .جمجمه شناسی . جنگل شناسی . جواهرشناسی . جوهرشناسی . حق شناسی . حیوان شناسی . خاک شناسی . خاورشناس...
-
operating rod, throw rod
میلۀ حرکت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] میلهای که تیغههای سوزن را به ماشین سوزن وصل میکند