کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرمله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حرملة
لغتنامه دهخدا
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) صاحب الشافعی . رجوع به تاریخ الخلفاء ص 237 و حرملةبن یحیی شود.
-
حرملة
لغتنامه دهخدا
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) قریه ای از قرای انطاکیه . (سمعانی ). و در معجم البلدان حرملیه آمده است .
-
حرملة
لغتنامه دهخدا
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن ایاس التمیمی العنبری . یکی از اصحاب است . (الاصابة قسم اول ج 1 ص 335) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حرملة
لغتنامه دهخدا
حرملة. [ ح َ م َ ل َ] (اِخ ) ابن عمران تجیبی ، مکنی به ابوحفص مصری . جد حرملةبن یحیی صاحب الشافعی است . از عبدالرحمان بن شماسه روایت دارد و ابن مبارک و ابن وهب از وی . و احمدبن یحیی او را توثیق نموده است . (حسن المحاضرة ص 120).
-
حرملة
لغتنامه دهخدا
حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن جنادة. او را دیوانی است .
-
حرملة
لغتنامه دهخدا
حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] (ع اِ) یکی اسفند. یکی حرمل . نباتی است از یتوعات ، آتش زنه ٔ آن بسیار نیکوست ، و ضماد شیر آن جهت جرب نهایت مؤثر است . صاحب تحفه گوید: نباتی است حجازی و از جمله یتوعات است و بقدر قامتی و پرشیرو برگش دراز و از برگ بید کوچکتر و تی...
-
جستوجو در متن
-
اسفند
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسپند، حرمل، حرمله، سپند ۲. اسفندماه، حوت
-
مریط
لغتنامه دهخدا
مریط. [ م ُ رَ ] (اِخ ) نام جد هاشم بن حرملة. (منتهی الارب ).
-
ابومحیاة
لغتنامه دهخدا
ابومحیاة. [ اَ ؟ ] (اِخ ) یحیی بن یعلی بن حرمله . محدث است .
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حرملةبن یحیی . رجوع به حرمله ... شود.
-
حرملی
لغتنامه دهخدا
حرملی . [ ح َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به حرملة، قریه ای از انطاکیه . (سمعانی ).
-
تجیبی
لغتنامه دهخدا
تجیبی . [ ت ُ ] (اِخ ) حرملةبن یحیی . (اعلام زرکلی ج 1 ص 162). رجوع به حرملة شود.
-
صرمة
لغتنامه دهخدا
صرمة. [ ص ِ م َ ] (اِخ ) پدر است مر صرمة را که پدر پدر هاشم بن حرملة است . (منتهی الارب ).
-
ضرمة
لغتنامه دهخدا
ضرمة. [ ض ِ م َ ] (اِخ ) ابن ضِرمة. جد است هاشم بن حُرمله را. (منتهی الارب ).
-
ابوالهداج
لغتنامه دهخدا
ابوالهداج . [ اَ بُل ْ هََدْ دا ] (اِخ ) محدث است . او از ابن المسیب و از او حرملة روایت کرده است .