کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرماس
لغتنامه دهخدا
حرماس . [ ح ِ ] (ع ص ) بلدٌ حرماس ؛ ای املس ؛ یعنی هموار و لخشان . || ارض حرماس ؛ صلبة واسعة؛ زمین سخت و فراخ . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
هرماس
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابلیس، اهریمن، شیطان، ۲. اسد، شیر
-
هرماس
لغتنامه دهخدا
هرماس . [ هَِ ] (اِخ ) نام نهر نصیبین . (از معجم البلدان ).
-
هرماس
لغتنامه دهخدا
هرماس . [ هَِ ] (ع اِ) شیر سخت خونخوار مردم . (منتهی الارب ). هرمس . (اقرب الموارد). || بچه ٔ پلنگ . (منتهی الارب ). ولدالنمر. (اقرب الموارد). رجوع به هرمس شود.
-
هرماس
لغتنامه دهخدا
هرماس . [ هَُ ] (اِ) اهریمن را گویند که راه نماینده ٔ بدی هاست و شیطان را هم میگویند. (برهان ) : از ره نام همچو یکدگرندسوی بیعقل هرمس و هرماس .ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 207).
-
هرماس
لغتنامه دهخدا
هرماس .[ هَِ ] (اِخ ) جایی است در معره . (معجم البلدان ).
-
هرماس
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شیر سخت خونخوار. 2 - بچه پلنگ .
-
هرماس
فرهنگ فارسی معین
(هُ یا هَ) (اِ.) اهریمن ، شیطان .
-
هرماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hermās ۱. شیر درنده.۲. بچۀ پلنگ.
-
هرماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ho(a)rmās = اهریمن: ◻︎ از ره نام همچو یکدگرند / سوی بیعقل هرمس و هرماس (ناصرخسرو: ۴۳۸).