کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرف جار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حرف آنی
لغتنامه دهخدا
حرف آنی . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که نتوان آنرا بی تکرار کشانید مانند ت ، ط و بیشتر حروف صامته که بوجود نیایند مگر در پایان تنفس ، چنانکه در لفظ «بیت ، فرط» و یا در آغاز تنفس در «طرب ، تراب » و یا فقط در یک آن متوسطدر «نقطه ، ابتر». ...
-
حرف ابجد
لغتنامه دهخدا
حرف ابجد. [ ح َ ف ِ اَ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هر یک از حرفهای ابجد. رجوع به حروف ابجد شود : قوی در بلاغات و در نحو چست ولی حرف ابجد نگفتی درست .سعدی (بوستان ).
-
حرف ابیض
لغتنامه دهخدا
حرف ابیض . [ ح ُ ف ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گویند قسمی از حرف بستانی است عریض الورق و بیخش بزرگ و گلش سفید و حدت او کمتر از رشاد است . و خردل فارسی و خردل سفید نامند. و بعضی حرف بابلی را به این اسما مسمی میدانند. مشهی و منشف رطوبات و آرو...
-
حرف اتصاف
لغتنامه دهخدا
حرف اتصاف . [ ح َ ف ِ اِت ْ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) الفی که در آخر صفت درآید چون زیبا و شکیبا. شمس قیس گوید: این الف اگر در پایان اصول درآید معنی صفت فاعلی دهد و اگر در پایان صفات و نعوت درآید معنی اتصاف دهد. رجوع به المعجم ص 154 و حرف فاعل شو...
-
حرف اثبات
لغتنامه دهخدا
حرف اثبات . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف رابطه . رجوع به حرف رابطه شود.
-
حرف ادنی
لغتنامه دهخدا
حرف ادنی . [ ح َ ف ِ اَ نا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هفت حرف از حروف ظلمانی را اهل جفر بدین نام خوانند. رجوع به حرف نورانی شود.
-
حرف استثناء
لغتنامه دهخدا
حرف استثناء. [ ح َ ف ِ اِ ت ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف استثنا شود.
-
حرف استفهام
لغتنامه دهخدا
حرف استفهام . [ ح َ ف ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف استفهام شود.
-
حرف اشباع
لغتنامه دهخدا
حرف اشباع . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: الفی است که شعراء متقدم از الف اطلاق اشعار عرب گرفته اند، که عرب در قافیه ٔ جمال و کمال مثلاً چون وزن اقتضاء حرفی دیگر کند اگر لام در محل نصب باشد الفی بدان الحاق کنند گویند جمالا و کم...
-
حرف اصلی
لغتنامه دهخدا
حرف اصلی . [ ح َ ف ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح دستور زبان عرب ، حرفی که در همه ٔ تصاریف یک کلمه باقی بماند چون حرفهای «ک . ت . ب » در کتب . در برابر حرف زائد که در برخی صیغه ها هست و در برخی حذف شود. و در موقع تعلیم گویند: هرگاه کلمه را ...
-
حرف اضافه
لغتنامه دهخدا
حرف اضافه . [ ح َ ف ِاِ ف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلمه ای است که نسبت میان دو کلمه را بیان کند و کلمه ٔ بعد را متمم کلمه ٔ دیگر قرار دهد چنانکه معنی کلمه ٔ نخستین بدون ذکر دوم ناتمام باشد: به تو میگویم . با شما خواهم رفت . از او پرسیدم . ک...
-
حرف اطلاق
لغتنامه دهخدا
حرف اطلاق . [ ح َ ف ِ اِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف اشباع شود.
-
حرف انداختن
لغتنامه دهخدا
حرف انداختن . [ ح َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) در سخن کسی دویدن .
-
حرف ایجاب
لغتنامه دهخدا
حرف ایجاب . [ح َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب کلماتی مانند «بَلی ̍، نَعَم ْ، ...» را گویند. رجوع به حرف به اصطلاح نحویان و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
حرف بابلی
لغتنامه دهخدا
حرف بابلی . [ ح ُ ف ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نبات او بقدر شبری و برگش شبیه به برگ ترب و باخشونت و گلش زرد و تخمش سفید و مدور. و در تنکابن خاص تره و در مازندران کولمه تره و شاه تره گویند. گرم تر و تندتر از حرف نبطی که حب الرشاد باشد و مدر حیض و...