کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرص آوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرص آوری
لغتنامه دهخدا
حرص آوری . [ ح ِ وَ ] (حامص مرکب ) آزور شدن . حریص شدن : بدگمانی کردن و حرص آوری کفر باشد نزد خوان مهتری .مولوی .
-
واژههای مشابه
-
حرص خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جوشزدن، خودخوری کردن ۲. خشمگین شدن، عصبانی شدن
-
حرص دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزار دادن، اذیت کردن ۲. ناراحت کردن ۳. عصبی کردن، خشمگین کردن، جوشی کردن
-
حرص داشتن
واژگان مترادف و متضاد
طمع داشتن، آز داشتن، حریص بودن، آزمند بودن ≠ قانعبودن
-
حرص زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جوش زدن، شور زدن، بیتابی کردن، کمطاقتی کردن ۲. حرص خوردن، خودخوری کردن ۳. تلاشفوقالعاده کردن، تقلا کردن
-
حرص زدن
فرهنگ واژههای سره
آزوند بودن
-
حرص خوردن
فرهنگ فارسی معین
(حِ. خُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - خشمگین شدن . 2 - به خود فشار آوردن .
-
حرص خوردن
لغتنامه دهخدا
حرص خوردن . [ ح ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) به خود پیچیدن . عصبی شدن با خودداری . خشم آوردن .
-
حرص داشتن
لغتنامه دهخدا
حرص داشتن . [ ح ِت َ ] (مص مرکب ) آزمند بودن . حریص بودن : تا میل نباشد به وصال از طرف دوست سودی نکند حرص و تمنا که تو داری .سعدی .
-
حرص زدن
لغتنامه دهخدا
حرص زدن . [ ح ِ زَ دَ] (مص مرکب ) حریصی نمودن . حرص نمودن . زیاده طلبیدن .بسیار خواستن . بسرعت و شتاب خواستن . کم صبری کردن .
-
حرص گرفتن
لغتنامه دهخدا
حرص گرفتن . [ ح ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) عصبی شدن : حرصم گرفت ؛ عصبی شدم .
-
حرص نمودن
لغتنامه دهخدا
حرص نمودن . [ ح ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) حریصی نمودن . حرص زدن : چندان حرص نمود که مر او را ارسلان خان فروگرفت و چنان برادرزاده ٔ محتشم را بکشت . (تاریخ بیهقی ص 197).
-
حرص واز
دیکشنری فارسی به عربی
رغبة
-
حرص زدن
دیکشنری فارسی به عربی
غراب