کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرشف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حرشف
/haršaf/
معنی
= کنگر 〈کنگر فرنگی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرشف
فرهنگ فارسی معین
(حَ شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فلس ماهی . 2 - ملخ که هنوز بال در نیاورده باشد.
-
حرشف
لغتنامه دهخدا
حرشف . [ ح َ ش َ ] (ع اِ) کنگر. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (ابن البیطار). خاری است که بخورند. ج ، حَراشِف . (مهذب الاسماء). نوعی رستنی باشد که با ماست خورند. جناح البیش . و در بعض لغت نامه ها، قسمی از کنگر. عکرش . تاقا. و ابن البی...
-
حرشف
لغتنامه دهخدا
حرشف . [ ح ُ ش ُ ] (ع اِ) زمین درشت . (منتهی الارب ).
-
حرشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] haršaf = کنگر 〈کنگر فرنگی
-
واژههای همآوا
-
هرشف
لغتنامه دهخدا
هرشف . [ هَِ ش َف ف ] (ع ص ) کبیر مهزول از مردان . || بسیار نوشنده . || زن بسیار پیر. (اقرب الموارد). رجوع به هرشبة و هرشفة شود.
-
جستوجو در متن
-
کباروس
لغتنامه دهخدا
کباروس . [ ] (اِ) نوعی از حرشف است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به حرشف شود.
-
تاقا
لغتنامه دهخدا
تاقا. (اِ) حَرشَف . کنگر. کنگر فرنگی . رجوع به حرشف شود.
-
حراشف
لغتنامه دهخدا
حراشف . [ ح َ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ حَرْشَف .
-
بخمه
لغتنامه دهخدا
بخمه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ) نوعی از حرشف است که کنگر باشد و آن را بیدگیا خوانند. (برهان قاطع). کنگر. بیدگیا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به حرشف شود.
-
بخیل
لغتنامه دهخدا
بخیل . [ ب َ ] (اِ) بخیر. بیدگیاه . (ناظم الاطباء). بیدگیا. حرشف . کنگر. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ). و رجوع به بخیر و حرشف و کنگر شود.
-
هزعربی
لغتنامه دهخدا
هزعربی . [ ] (اِ) اسم جنسی حرشف است ، و نزد بعضی نوع برّی آن . (فهرست مخزن الادویه ).
-
قناریه
لغتنامه دهخدا
قناریه . [ ] (اِ) اسم حرشف بستانی است و آن کنگر است . (فهرست مخزن الادویة).
-
بخیر
لغتنامه دهخدا
بخیر. [ ب َ ] (اِ) گیاهی است دوایی که آن را بیدگیا خوانند و آن نوعی از کنگر باشد. (برهان قاطع). نوعی از کنگر. بیدگیا. حرشف . بخیل . (از فرهنگ فارسی معین ). بخمه . و رجوع به کنگر و حرشف شود.