کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرسم
لغتنامه دهخدا
حرسم . [ ح ِ س ِ / ح َ س َ ] (ع اِ) زهر. (منتهی الارب ). سم . || مرگ . (منتهی الارب ). موت . || گوشه . (منتهی الارب ). زاویة.
-
واژههای همآوا
-
هرثم
لغتنامه دهخدا
هرثم . [ هََ ث َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). ج ، هراثم . (اقرب الموارد).
-
هرسم
لغتنامه دهخدا
هرسم . [ هََ رَ س َ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع در جنوب خاوری شاه آباد و 6 هزارگزی خاور باریکه نظام . دشتی است سردسیرو در حدود 1000 تن سکنه دارد. از چشمه ٔ معروف سراب هرسم مشروب میشود. محصول عمده اش گندم ، جو، چغندرق...
-
هرسم
لغتنامه دهخدا
هرسم .[ هََ رَ س َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اسلام آباد غرب (شاه آباد) است . این دهستان در خاور و جنوب خاوری اسلام آباد واقع است . منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. آب قراء آن قسمتی از رودخانه ٔ محلی و قسمتی از چشمه ها و قنوات تأ...
-
هرثم
فرهنگ فارسی معین
(هَ ثَ) [ ع . ] (اِ.) شیر بیشه .
-
هرسم
واژهنامه آزاد
به کسر «ه» و فتح «ر»:چوبهایی که با آن سقف خانه را می پوشاندند.