کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هِرَّه
لهجه و گویش بختیاری
herra چینه، حصار.
-
هره
واژهنامه آزاد
هره (معماری) - قرنیز بالایی دیوار - لبه ى پنجره- به نوعی همان بر آمدگی طاقچه مانند دیوار است
-
حر ه
واژهنامه آزاد
حره یا آش کارده نوعی آش محلی بهبهانی است که ترش مزه بوده و رنگ سبز روشن دارد و بسیارمقوی بوده و فقط سبزیجات دارد و خوردن آن در زمستان بسیار دل چسب است.
-
جستوجو در متن
-
محروحة
لغتنامه دهخدا
محروحة. [ م َ ح َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از حرح : امراءة محروحة. (از منتهی الارب ). زنی که بر شرم او زده شود.
-
احراح
لغتنامه دهخدا
احراح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِر (اصل آن حرح ) و حِرَة. شرمهای زنان .
-
حر
لغتنامه دهخدا
حر. [ ح ِرر ] (ع اِ) شرم زن . عورت زن . فرج زن . لغتی است از حِر مخففه که در حِرْح مذکور است . (منتهی الارب ). رجوع به حرح شود. ج ، احراح : این هجو را جواب کن ار مرد شاعری ای تو و شعرت ازدر مخراق و مخرقه ورنه برو به کون زن خویش پای سای ای حر مادرت بس...