کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حره ٔ حقل
لغتنامه دهخدا
حره ٔ حقل . [ ح َرْ رَ ی ِ ح َ ] (اِخ ) در مُنْصَف است و یوم حره ٔ حقل نام یکی از جنگهای عرب است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ ختلی
لغتنامه دهخدا
حره ٔ ختلی . [ ح ُرْ رَ ی ِ خ ُت ْ ت َ ] (اِخ ) لقب خواهر محمود و عمه ٔ مسعود و محمد غزنوی است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 70، 116، 205 و چ فیاض ص 13، 18،77، 122، 255، 639، 660). رجوع به حره ٔ زینب شود.
-
حره ٔ راجل
لغتنامه دهخدا
حره ٔ راجل . [ ح َرْ رَ ی ِ ج ِ ] (اِخ ) موضعی به بلاد بنی عبس بن بغیض . زمخشری گوید:میان سر و مشارف حوران واقع است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ راهص
لغتنامه دهخدا
حره ٔ راهص . [ ح َرْ رَ ی ِ هَِ ] (اِخ ) زمینی است بنی قریطبن عبدبن کلاب راهص را و آنرا نعل راهص نیز نامند. (معجم البلدان ).
-
حره ٔ راهط
لغتنامه دهخدا
حره ٔ راهط. [ ح َرْ رَ ی ِ هَِ ] (اِخ ) زمینی است بنوقریض یا فزاره را.
-
حره ٔ رماح
لغتنامه دهخدا
حره ٔ رماح . [ ح َرْ رَ ی ِ رُ ] (اِخ ) موضعی است به دهناء. (معجم البلدان ).
-
حره ٔ زینب
لغتنامه دهخدا
حره ٔ زینب . [ ح ُرْ رَ ی ِ زَ ن َ ] (اِخ ) ظاهراً خواهر محمودسبکتکین بوده است و نامزد بغراتکین برادرزاده ٔ ارسلان خان . (تاریخ بیهقی ص 193). رجوع به حره ٔ ختلی شود.
-
حره ٔ سلیم
لغتنامه دهخدا
حره ٔ سلیم . [ ح َرْ رَ ی ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) موضعی بدو جانب اعلای نجد. (معجم البلدان ). و آنرا ام صبار نیز نامند. و در این جا حجرالرشح (ن ل : حجرالدهنج ) یافت شود و آن سنگی است که خوی گونه ای از وی تراود. رجوع به حره ٔ بنی سلیم شود.
-
حره ٔ شرج
لغتنامه دهخدا
حره ٔ شرج . [ ح َرْرَ ی ِ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ شوران
لغتنامه دهخدا
حره ٔ شوران . [ ح َرْ رَ ی ِ ش َ ] (اِخ ) موضعی است به بطن عقیق . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ صلیحیه
لغتنامه دهخدا
حره ٔ صلیحیه . [ ح ُرْ رَ ی ِ ص ُ ل َ حی ی َ ](اِخ ) اسماء دخت احمد پسر جعفر پسر موسی صلیحی است .در 440 هَ . ق . / 1048 م . متولد شده و در 532 هَ . ق . / 1138 م . درگذشته است . او را حره ٔ کاملة و سیدة حره نیز میگفتند. مدتها از طرف شوهرش احمدبن علی ص...
-
حره ٔ ضارج
لغتنامه دهخدا
حره ٔ ضارج . [ ح َرْ رَ ی ِ رِ ] (اِخ ) نام موضعی است و گفته اند نام آن اثله ٔ ضارج است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ ضرغد
لغتنامه دهخدا
حره ٔ ضرغد. [ ح َرْ رَ ی ِ ض َ غ َ ] (اِخ ) نام موضعی به جبال طی و بعضی گفته اند در بلاد غطفان . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ عباد
لغتنامه دهخدا
حره ٔ عباد. [ ح َرْ رَ ی ِ ع َب ْبا ] (اِخ ) موضعی در سفلای مدینة. (معجم البلدان ).
-
حره ٔ عذرة
لغتنامه دهخدا
حره ٔ عذرة. [ ح َرْ رَ ی ِ ع ُ رَ ] (اِخ ) کُرْتوم . موضعی است . (معجم البلدان ). رجوع به عُذْرة و کرتوم شود.