کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حره ٔ عسعس
لغتنامه دهخدا
حره ٔ عسعس . [ ح َرْ رَ ی ِ ع َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ غلاس
لغتنامه دهخدا
حره ٔ غلاس . [ ح َرْرَ ی ِ غ َل ْ لا ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ قباء
لغتنامه دهخدا
حره ٔ قباء. [ ح َرْ رَ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) موضعی در قبلی مدینة. و ذکر آن در حدیث آمده است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ قم
لغتنامه دهخدا
حره ٔ قم . [ ح َرْ رَ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) از دهات وزوای قم بوده است .رجوع به تاریخ قم چ سیدجلال الدین تهرانی ص 139 شود.
-
حره ٔ کالجی
لغتنامه دهخدا
حره ٔ کالجی . [ ح ُرْرَ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) لقب دختر امیر سبکتکین ، خواهر محمود و او را محمود به مأمون ابوالعباس خوارزمشاه به زنی داده بود. رجوع به حره ٔ ختلی و حره ٔ زینب شود.
-
حره ٔ لبن
لغتنامه دهخدا
حره ٔ لبن . [ ح َرْ رَ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ). رجوع به لُبْن شود.
-
حره ٔ لفلف
لغتنامه دهخدا
حره ٔ لفلف . [ ح َرْ رَ ی ِ ل َ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ). رجوع به لفلف شود.
-
حره ٔ لیلی
لغتنامه دهخدا
حره ٔ لیلی . [ ح َرْ رَ ی ِ ل َ لا ] (اِخ ) جایی است بنی مرةبن عوف بن سعدبن ذُبْیان بن بغیض ... را در راه مدینة. و بعضی گویند بدان سوی وادی القری است از جهت مدینه و بدانجا نخلستان و چشمه ها باشد. (معجم البلدان ).
-
حره ٔ معشر
لغتنامه دهخدا
حره ٔ معشر. [ ح َرْ رَی ِ م َ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
-
حره ٔ میطان
لغتنامه دهخدا
حره ٔ میطان . [ ح َرْ رَ ی ِ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است برابر شوران از ناحیت مدینة. (معجم البلدان ).
-
حره ٔ واقم
لغتنامه دهخدا
حره ٔ واقم . [ ح َرْ رَ ی ِ ق ِ ] (اِخ ) یکی از دو حره ٔ مدینه است و آن حره ٔ شرقیة باشد. و وقعةالحرة مشهور به ایام یزیدبن معاویة به سال 63 هَ . ق . بدینجا بود.
-
حره ٔ وزواء
لغتنامه دهخدا
حره ٔ وزواء. [ ح َرْ رَ ی ِ وِزْ ] (اِخ ) رجوع به حره ٔ قم شود.
-
حره گوهر
لغتنامه دهخدا
حره گوهر. [ ح ُرْ رَ گ َ هََ ] (اِخ ) لقب دختر مسعودبن محمودبن سبکتکین . و او را مسعود به برادرزاده ٔ خویش امیر احمدبن محمد بزنی داد.
-
حرة اوطاس
لغتنامه دهخدا
حرة اوطاس . [ ح َرْ رَ ت ُ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است . و یوم حرة اوطاس نام یکی از جنگهای عرب است . رجوع به اوطاس شود. (معجم البلدان ).
-
حره ٔ بنی سلیم
لغتنامه دهخدا
حره ٔ بنی سلیم . [ ح َرْ رَ ی ِ ب َ س ُ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای که جنگ بئر معونة در آن رخ داده است . (امتاع الاسماع ص 171). و در آن معادن دهنج هست . (الجماهر صص 196-197). رجوع به حره ٔ سلیم شود.